🔸
پور زیتون
کودکش را به سینهاش چسباند
دست بر جعد گیسوانش برد
پاک میکرد اشک چشمش را
دست بر پیچ ابروانش برد
چند روزی گرسنه میخوابد
خواب زخمی ز غرّش موشک
دهر چرخید، مادری مضطر
باز هم آب، تشنگی، کودک
زنده شد باز آه دیرینم
بهت، شرمندگی، پدر، غربت
همچو هاجر، رباب، یوکابد
وقتِ ایمان، رضا، دعا، نصرت
همسرش نیست، کاش بر میگشت
روسپیدی که ارغوانی بود
گرم درمان کینهها میشد
او پرستار معمدانی بود
کاش در این دیار نیلی بود
کودکش را به آب بسپارد
همچو صبر عجیب این مردم
کاش دیوار و سقف تاب آرد
صورتش روی صورت کودک
حسبنا الَّه به آه در آمیخت
اشک غلتید روی گردنبند
یادگاری به گردنش آویخت
ارث جدّت، کلید خانهشان
در حوالی مسجد الاقصی
گر نبودم، بدان که کی هستی
پور زیتون، ستبر چون سینا
#وطنز_مخاطبان
✍پریسا غلامی
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔بله:
ble.ir/vatanz 🇮🇷
🆔ایتا:
eitaa.com/vatanz_ir 🇮🇷
🆔تلگرام:
t.me/vatanz_ir 🇮🇷