🔸
خانه تکانی...
غافل شدم از بیش و کم عالم فانی
در خانه تکانی
از خاطر من رفته به کل فکر گرانی
در خانه تکانی
شد آخر این سال و من دربهدرِ زار
اینگونه گرفتار
در استرس و زور و فشار و نگرانی
در خانه تکانی
قاطی شده از شدت زحمت شب و روزم
بیرون زده قوزم
در مشت زنم له شده چون قوطیِ رانی
در خانه تکانی
هر صبح شوم کنده ز جا با دو سه تا داد
با ضربه و فریاد
طوفانِ الاقصی شده و بنده نِتانی
در خانه تکانی
از من بشود فک و دهان یکسره سرویس
در گوشهی سرویس
جانسوزتر از بوی بد این است که جا نی
در خانه تکانی
زین پیش، تر و تازه بُدم بنده چو تامسون
در عیش و تفنُن
امروز چروکیده چو لیمویِ عَمانی
در خانه تکانی
گوید که ببر یک نفره ساید به آن وَر
نزدیکِ دم در
باید ببری گر بتوانی ،نتوانی
در خانه تکانی
باید که کنم کار تویِ خانه چنان خر
این ماه مکرر
دیگر شدهام زیرِ فشارات، روانی
در خانه تکانی
بسیار منِ در به درم دور و بر عید
در معرض تهدید
مانند همان موقعِ آقای فغانی
در خانه تکانی
سرگیجه نصیبم شده از مصرف وایتکس
گویا زدهام اِکس
با کشتن بنده بشوی قاتل و جانی
در خانه تکانی
ماه رمضان است و نبودهست غذایی
نه آب و نه چایی
در موقع افطار بده پارهی نانی
در خانه تکانی
شاید که شوی منصرف از قصهی بازار
آن قصهی غمبار
بر دوش کشم محنت هر بار گرانی
در خانه تکانی
✍ احمد رفیعی وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔
بله 🇮🇷
ایتا 🇮🇷
تلگرام 🇮🇷