وِداد
وِداد
من که بالاخره خودم می رسونم! ولی اینقد سوختن هم خوب نیست ... من مادری رو سراغ دارم که درخواست سینه
میره اینقدر میمونه تو صححن ابوالفضل تا جون بچشو پس نگیره نمیره ... میگیرم بالاخره زندگیمو...