الحمدلله رب العالمین علیرغم توطئه های فراوان، همه هیئات برگزار شد.🤲 ما اصلا متوجه نشدیم که نیروهای جان بر کف امنیتی در این ایام زیر چه فشارها و سختیهایی بودند. یکی از این رزمندگان به فرمانده خود گله می کند که سالهای قبل هم درگیر عملیات بودند، اما امسال اصلا امکان روضه و اشک بر آقا در این دهه برایشان فراهم نشده، فرمانده در پاسخ می گوید : ناراحت نباشید، همین که همه هیئات در نهایت صحت و سلامتی عزاداری کردند، جای شکر دارد. شب عاشورا را به یاد آورید که حضرت عباس علیه السلام در یک کنجی نشسته بودند، شمشیر خود را تیز می کردند، و در همین بین با خود صحبت می کردند که فردا به شما نشان می دهم و ثابت می کنم، آیا تصمیم دارید خوف و حزن برای اهل بیت و خواهرم و کودکان ایجاد کنید؟؟؟ نمی گذارم هیچ یک از شما زنده بمانید. آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام این جملات را می شنیدند، صبح عاشورا امام و حضرت عباس علیهماالسلام تا دروازه کوفه دشمن را عقب راندند،ندای خداوند متعال آمد که من میخواهم بدن تو را در قتلگاه ببینم. آقا فرمودند که من هم همان چیزی را می خواهم که خدایا تو می خواهی و برایم همان شیرین و عزیز است. صبح عاشورا به سمت خیمه ها عقب برگشتند، این شمشیر از حضرت عباس گرفته شد و به ایشان چه دادند؟؟؟ مشک آب که نتوانند کسی را بکشند، و هیچ دفاعی نداشته باشند، شمشیر و سلاح را دست حضرت علی اکبر و حضرت قاسم و ... دادند. این چه جنگ نابرابری بود؟؟؟ سی هزار تن در لشکر مقابل و از طرف آقا یک نفر یک نفر به میدان روند. چرا دفعتا همه را با هم به میدان نفرستادند؟؟!!! آقا خودشان هم که به پیکار می رفتند، در چشم طرف مقابل نگاه می کردند که اگر او زنده بماند در نسل او یک شیعه و محب اهل بیت به عمل می آید، او را نمی کشتند. عزیزان ما کجای کار هستیم؟؟؟ این فرمانده می گوید آیا بیشتر از علاقه حضرت عباس به نبرد، علاقه به عزاداری داشتید؟؟؟ آقا برای شما این را خواسته. آقا گریه را برای عزاداران خواستند. آقا برای ما هم امسال چیز دیگری خواستند. الحمدلله هیئات را رفتیم و لذت بردیم و پذیرایی شدیم، جهاد تبیین را برای ما خواستند. مقام معظم رهبری بعد از جریان انتخابات، از ما این جهاد را خواستند. شما از امروز کار را شروع کنید، ما هم در هیئات و امامزاده ها می رفتیم و همین کار را می کردیم، اصلا امکان دعا و زیارتنامه خواندن و سایر عبادات نبود و فقط در همین راستای جهاد تبیین فعالیت کردیم. تراکتهای تبلیغ کانال مسیر تغییر را که به دیگران می دادیم، هم کلام شدن مهم بود و توضیح مختصر راجع به مباحث و توضیحی راجع به کانال پاتوق دخترونه و نیاز دختران در این سنین به این مطالب. پاتوق پسرونه نیاز نیست ، چون آقازاده ها اهل خواندن کانال نیستند و در همان کانال مسیر تغییر توضیح داده شده که مادران چگونه ارتباط خود را با پسران مدیریت کنند. مادر تا پایان عمر با فرزند خود دختر یا پسر کلنجار رود، با هر طریقی که می توانی جذبش کنی و همراه دلش باشی، نه با تندخویی❌ مادر اگر بتواند همراه دل پسر شود، هم نفسی کند، پسر غرش و طغیان خود را دارد، مادر باید بپذیرد و بداند که تنها چیزی که از من بر می آید همدلی و هم نفسی و با این دختر یا پسرم بودن است. جامعه امروز آقازاده ها پیرو دختر خانمها هستند، اما در گذشته تا این حد نبود. هر آقازاده ای عقد می کرد، خیلی هم‌مطیع دختر نبود. دختران زمان گذشته مطیع والدین خود بودند، تربیت خاص داشتند، اگر بعد از عروسی هم‌متوجه سیگاری بودن پسر می شدند، قهر می کردند و منزل پدر می رفتند و اعتراض می کردند. الان اما دختر خانمها راحتند، به عروس خانمی گفتم چرا همسرت اعتیاد را در این مدت ترک نکرده، گفت جلوی خودم اجازه دادم این کار را بکند که در خفا نکند. در روابط دوستانه بین دختر و پسرها هم که افتضاح ،دختر معتاد، و همه کاره است. مثال رزمنده ای میگفت یکی از کافی شاپهای منطقه شمال تهران خیلی شلوغ میشد و ما مشکوک شدیم، صاحب مغازه متوجه شد و اعتراض کرد، علت شلوغی آنجا را جویا شدیم، گفت من به خاطر رونق مغازه به دختران دبیرستانی گفتم که اینجا قهوه و نسکافه رایگان است. دختران زیادی به مغازه ام آمدند. پسرها کجا رفتند؟؟؟ 👈همان جایی که دختران هستند‌ از پسرها پول گرفتم مغازه ام رونق پیدا کرد. پسر تابع هست، چون این مغازه پاتوق دختران شده، آنجا می روند. پسر با همه سرکشی خود، تابع است. اگر بتوانی با او همدل شوی. در کانال مسیر تغییر توضیح داده می شود که تا کجا باید با پسر همراهی کنی.