پسر جونم علاقه زیادی داشت تو خونه تنها بمونه به بهونه های مختلفی منو میفرستاد خونه مادرم تا خودش تو خونه تنها باشه یه روز ماجرا رو به مادرم گفتم گفت بدون اطلاع پسرت تو خونه دوربین نصب کن منم وقتی رفته بود دانشگاه این کار کردم اون روز به پسرم گفتم میرم خونه مادرم تا شب برنمیگردم برق شادی تو چشای پسرم دیدم حالم خیلی خراب شد اومدم خونه مادرم شب برگشتم خونه سریع فیلم باز کردم ساعات اولیه همه چی معمولی بود تا این پسرم در حالی دیدم که داشت......
https://eitaa.com/joinchat/3892314380C523c76a98f