ستایش خداوند
نخستین دعاى صحیفه ى سجادیه با حمد و ستایش خداوند آغاز شده و در ضمن چند فراز که هر کدام حمد و ستایش براى جهات مخصوصى است پایان مى گیرد.
در فراز اول حمد و ستایش در مورد صفات خداست که ضمن چند جمله بیان شده است. نخست مى گوید: (ستایش مخصوص خداوندى است که اول است، بدون اینکه اولى قبل از او وجود داشته باشد و آخر و پایان است، بدون اینکه پس از او آخرى باشد) (الحمد لله الاول بلا اول کان قبله، و الاخر بلا آخر یکون بعده).
در جمله ى دوم به این معنى اشاره دارد که ذات خداوند از رویت با چشم ظاهر به دور است و هیچ امکان دیده شدن با چشم در مورد او نمى رود مى گوید: (خداوندى که چشمان بینندگان از رویت و دیدن او قاصر است) (الذى قصرت عن رویته ابصار الناظرین).
در سومین جمله سخن از این به میان آمده که اوهام و تفکر توصیف کنندگان از وصف خداى متعال عاجزند مى فرماید: (خداوند کسى است که توصیف کنندگان از توصیف او عاجز و درمانده اند) (و عجزت عن نعته اوهام الواصفین).
در چهارمین جمله سخن از خلقت، به وسیله ى خداوند متعال به میان آمده و آفرینش بدیع او را مورد توجه و ستایش قرار داده مى گوید: (او با قدرت خود مخلوق را به صورت بدیعى آفرید و آن را طبق مشیت خاص خود اختراع نمود) (ابتدع بقدرته الخلق ابتداعا، و اخترعهم على مشیته اختراعا).
در پنجمین جمله سخن از این به میان آمده که این مخلوق را خداوند در راه هدفى که به خاطر آن آفریده شده حرکت داده و آنها را در طریق محبت و خواست خود برانگیخته است مى فرماید: (سپس آنها را در راه اراده ى خود به راه انداخته و در سبیل محبت خود مبعوث ساخته است) (ثم سلک بهم طریق ارادته، و بعثهم فى سبیل محبته).
و در همین جا مى افزاید که مخلوق در حرکت به سوى هدفى که به خاطر آن آفریده شده هیچگونه اختیارى از خود ندارند و نمى توانند در آن مواردى که آنها را مقدم داشته خود را واپس نگهدارند و نه آنها که قرار است در صفوف آخر باشند مقدم شوند مى فرماید: (آنها مالک تاخیر از آنچه باید مقدم بر آنها باشد نیستند و استطاعت و قدرت پیشى گرفتن در آنجا که باید موخر باشند نیز نمى یابند (از حدى که بر ایشان تعیین نموده قدمى پیش و پس نتوانند نهاد) (لایملکون تاخیرا عما قدمهم الیه و لایستطیعون تقدما الى ما اخرهم عنه).
در ششمین جمله این معنا را مورد توجه قرار داده که هر کدام از این مخلوق داراى قوت و روزى مشخصى است که نه از آن کم مى شود و نه بر آن افزوده مى گردد. مى فرماید: (براى هر کدام از آنها روزى معلوم تعیین شده که نه کسى مى تواند از آن بکاهد و نه کسى مى تواند بر آن بیفزاید) (و جعل لکل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه، لاینقص من زاده ناقص، و لایزید من نقص منهم زائد).
در هفتمین جمله به عمر و مدت حیات هر موجود اشاره کرده و فرموده است: (براى هر کدام سرآمدى مشخص کرده و امد محدودى را معین فرموده) (ثم ضرب له فى الحیاه اجلا موقوتا، و نصب له امدا محدودا).
و مى افزاید: این مدت مشخص و اجل معین را باید با گامهاى خود در ایام عمر و سالهاى زندگى پیموده و به پایان آن نزدیک گردد) (یتخطا الیه بایام عمره، و یرهقه باعوام دهره).
و چون این حرکت به سوى پایان عمر به پیش رفت، و به نقطه ى آخرین رسید، و حساب عمر را فراگیر شد او را قبض کرده به سوى خود فرامى خواند تا ثواب سرشار اعمال یا کیفر بدیهاى خود را بیابد (حتى اذا بلغ اقصى اثره، و استوعب حساب عمره قبضه الى ما ندبه الیه من موفور ثوابه، او محذور عقابه).
و به دنبال آن به قرآن استشهاد کرده مى گوید: (تا بدکاران را به خاطر اعمال بدشان کیفر دهد و نیکوکاران را در برابر اعمال نیکشان پاداش) (لیجزى الذین اساووا بما عملوا و یجزى الذین احسنوا بالحسنى).
در هشتمین جمله به این اصل مسلم در مورد پاداش و کیفر قیامت اشاره مى کند که این کار از روى عدل و بر اساس کرده هاى خود انسانها صورت مى گیرد مى فرماید: (طبق آئین عدالت از ناحیه ى او پاداش و کیفر داده مى شود) (عدلا منه).
سپس به دنبال آن اشاره به دلیل این معنى کرده مى فرماید: (نامهاى خداوند مقدس و پاکیزه و نعمتهاى او آشکار و پیوسته است) (تقدست اسماوه و تظاهرت آلاوه). پاکیزه و مقدس بودن نامهاى او و آشکار و فراوان بودن نعمتهایش دلیل آن است که هیچگونه نیازى ندارد تا به کسى ستم کند.