در کتاب «نامداران مکاشفه و کرامت»، از آیت الله العظمی سید ابوالقاسم موسوی خویی نقل شده است: «من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینی بودم، بیشتر مقید به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم و گاهی در مجلس پُر فیض مرحوم آیت الله سید علی قاضی شرکت می‌کردم و از انفاس اقدسیه آن بزرگوار بهره می‌بردم تا این که روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگویید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی دادند و گفتند: چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفه‌ای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر، درس می‌گویم و در منزل نشسته ام و مردم می‌آیند و می‌روند نماز جماعت و مراجعات تا این که به جایی رسید که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حرم حضرت علی علیه السلام می‌گوید: «انالله و انا الیه راجعون»، ایها الناس! با کمال تأسف، آیت الله خویی از دنیا رفت و در این جا، آن حالت از من برطرف شد و به حال عادی برگشتم