در واقع همین تصورات غلط باعث همسرگزینی نادرست میشود. وقتی من تعریف و تصور درستی از ازدواج و ماهیت زندگی زن و شوهری ندارم، بر اساس همین تعاریف و تصورات غلطی که از همسر خوب، ازدواج و زندگی خوب دارم دست به انتخاب میزنم و از همان ابتدا دچار خطا میشوم.
سکون و آرامش مهمترین علت ازدواج
سوال: چه تصورات غلطی معمولاً نسبت به ازدواج وجود دارد؟
یک موضوع مهم در ازدواج این است که تعریف ما از ازدواج چیست؟ آیا آن را بهعنوان یک مرحله از زندگی میبینیم که باید طی کنیم، مثل درس خواندن، مدرسه رفتن، یا کار کردن، بدون اینکه بدانیم قرار است با ازدواج به چه نقطه و هدفی برسیم؟ بسیاری از جوانان تصورات آرمانگرایانهای از ازدواج دارند، مثلاً انتظار دارند با کسی ازدواج کنند که زندگی راحت و خوبی برایشان فراهم کند یا صرفاً پاسخگوی نیاز آنها باشد.
اما در حقیقت، هدف اصلی ازدواج، رسیدن به آرامش است. در آیات قرآن(21 سوره روم و 181 سوره اعراف) این هدف بهوضوح بیان شده است "وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً" سکون و آرامش تنها هدفی است که در قرآن با لام تعلیل یعنی به عنوان علت ازدواج بیان شده است. حتی جایی که حفظ نسل به عنوان یکی از اهداف ازدواج ذکر شده لام تعلیل نیامده یعنی هدف اصلی ازدواج رسیدن به سکون و آرامش است. اگر این هدف را درک نکنیم، ممکن است هر هدف دیگری را جایگزین کنیم. برای مثال، بعضی وقتها دختران ما ازدواج میکنند تا آزادی پیدا کنند و راحت باشند. اما این آزادی و راحتی مقارن با مسائل دیگری مثل عدم مسئولیتپذیری در یکسری از حوزهها است. وقتی من با این تصور غلط وارد زندگی میشوم حاضر نیستم دشواریهای زندگی کردن با فردی دیگر و دیدن نیازها و انتظارات یک آدم دیگر را بپذیرم چون از اول به دنبال راحت طلبی بودم.
ازدواج در جهت رشد و تعالی مشترک نه منفعت فردی!
حالا چرا دنبال راحت طلبی هستیم؟ اگر یک گام به عقب برگردیم، بحث فردگرایی مطرح میشود. وقتی فرد به این درک نرسیده که در ازدواج، تنها خودش نیست، بلکه یک "ما" وجود دارد و مصالح جمعی خانواده باید همواره مقدم بر منافع فردی باشد، هر چیزی که منافع شخصی او را به خطر بیندازد، به عامل تعارض و مشکل تبدیل میشود. و هرچه زندگی جلوتر میرود و طرفین هم بلد نباشند تعارضاتشان را حل کنند از یک جایی به بعد این وضعیت غیر قابل تحمل میشود.
وقتی هدف از ازدواج رشد نیست که من بروم ازدواج کنم تا به یک آدم دیگر کمک کنم و او هم به من کمک کند تا در مسیری که پیش رو داریم بهتر بتوانیم حرکت و رشد کنیم و در واقع همه نگاه من به خودم هست یعنی دو تا من در کنار همدیگر قرار میگیرند تا هرکدام فقط امتیازات و خدماتی بگیرند و برنامههای خودشان را دنبال کنند، ما هنوز به بلوغ لازم برای ازدواج نرسیدیم. در این صورت به یک رابطه سالم و سازنده نمیرسیم واحتمال بروز مشکلات و تعارضات در زندگی مشترک بسیار زیاد میشود.
سوال: یاد جمله عمره همسر مختار در سریال مختارنامه افتادم. او در جواب این سوال که چرا از بین کرور کرور خواستگار صاحب منصب میخواهی زن یک مرد زارع شوی که بوی علف میدهد یا به عبارتی در بیان نوع نگاهش به ازدواج گفت "تفاوت عمره با دخترانی چون خودش این بود که آنها در پی شوهر بودند و من در پی همسفر. آنها همبالین میخواستند و من همراه. من به دنبال یک مرام بودم که مریدش باشم، مرامی که نشانش حب علی است". بنابراین اگر در جوانی به این بلوغ فکری برسیم که به همسر آینده به عنوان یاوری برای رشد نگاه کنیم، میتوانیم انتخاب سنجیدهتری داشته باشیم و از بسیاری از شتابزدگیها در انتخاب و گذاشتن خشت کج در ابتدای ازدواج نجات پیدا کنیم.
فردیت زن در ازدواج نباید از بین برود
سوال: حالا اگر بخواهیم از دریچه نگاه زن امروز به همین مسئله نگاه کنیم، این مشکل برای خانمها چگونه رقم میخورد؟
به عنوان مثال اگر آقا این نگرش را نداشته باشد که درست است این خانم، همسر و مادر است ولی خودش هم یک اهداف و برنامههایی دارد و من وظیفه دارم به رشد او کمک کنم و صرفاً توقع یکسری خدمات از همسرش داشته باشد اینکه بچهها را تر و خشک کند، کارهای خانه را انجام بدهد، غذا همیشه حاضر باشد! طبیعتاً اختلاف به وجود میآید چون او فقط خودش و فرزندانش را میبیند و توقع دارد همسرش ذوب در خانواده شود.