وقتی در فرهنگ ما به پسران آموزش داده می‌شود که تمامی وظایف خانه بر عهده زن است و زن مسئول اصلی تربیت فرزند است، این نگرش در ازدواج‌های آینده آن‌ها نیز بازتولید می‌شود. بنابراین چرا انتظار داریم پسر جوان ما وقتی می‌خواهد ازدواج کند با این دیدگاه به زن نگاه کند که او نیز حق دارد برای رشد فردی‌اش برنامه‌ریزی کند و کل بار فرزندپروری به عهده زن نیست چون بار فرزندآوری به عهده اوست. اتفاقاً در ادبیات دینی ما مسئولیت عظیمی در امر تربیت فرزند داریم که متوجه پدر است و اینگونه نیست که شریعت ما کل وظیفه تربیت فرزند را روی دوش مادر بگذارد. این مسئله در مورد کارهای خانه نیز صادق است. هدف ازدواج این نیست که یک سرویس‌دهنده از مادر به همسر تبدیل شود. برخی مردان ممکن است بگویند که قبل از ازدواج، مادرشان کارهایشان را انجام می‌داد و حالا خانمی دارند که باید همان وظایف را به عهده بگیرد و همیشه خانه را مرتب و تمیز نگه دارد. این انتظار از کجا آمده است؟اتفاقاً منِ مادر خیلی از وقت‌ها با تربیت نادرست این فرهنگ غلط مردسالاری را بازتولید می‌کنم، یعنی "از ماست که بر ماست." پسری که همیشه به او سرویس داده شده و هیچ مسئولیتی به او محول نشده است، چگونه می‌تواند در زندگی مشترک مسئولیت‌پذیر باشد؟ او اینگونه یاد گرفته که همیشه زنانی در اطراف او هستند که باید نیازهایش را برآورده کنند. مردان متوقع، دختران نازپرورده! بعضی از زنان اساساً به پسرانشان می‌آموزند وظایف خانه‌داری و مراقبت از فرزندان صرفاً به عهده زنان است. مثلاً موقعیتی را فرض کنید که یک مادر در حال انجام کاری هست یا در دسترس نیست و بچه سه ساله‌اش می‌خواهد دستشویی برود. پدر کنار بچه ایستاده و بی‌کار است اما مادرشوهر صدا می‌زند مامانش بچه را ببر سرویس! بنابراین وقتی با مردی روبه رو هستیم که هنوز مادرش نگران این هست که مبادا سر پسرش کلاه برود و در خانه برای همسرش کار کند و سالیان سال او را به روشی غلط تربیت کرده، چطور می‌توان توقع داشت این فرد در زندگی مشترک به همسرش در کارهای خانه کمک کند؟ متأسفانه در حال حاضر غیر از پسرها، دخترها هم اینگونه تربیت شدند یعنی پیش فرضشان این است که نباید کار کنی، چرا خودت را خسته کنی؟! اگر قرار باشد زن و شوهر کار نکنند پس چه کسی باید کارهایشان را انجام بدهد؟ بعضی از مادرها افتخار می‌کنند دخترشان به سیاه و سفید دست نزده! سوال: اتفاقاً من با روانشناسی صحبت می‌کردم ایشان از موردی متعجب شده بودند و برای من تعریف کرد یکی از مراجعه کنندگان از او پرسیده "دختر من باید در خانه شوهرش ظرف بشورد یا نه؟" یعنی بعضی افراد تا این حد ناآگاهاه هستند که مرز احترام به خود و دیگری را طوری گم کرده‌اند که چنین سوالاتی برایشان به وجود می‌آید. بله چون منِ مادری که با کارهای خودم به‌طور ناخودآگاه این پیام را به فرزندم ‌رساندم که همیشه کسی باید این کارها را برای او انجام بدهد حتی وقتی دخترم ازدواج کرد هم به او می‌گویم کار نکن تا روی همسرت زیاد نشود! و فکر میکنم دارم به نفع زندگی دخترم کار می‌کنم در حالی که دارم به او ضرر میزنم و بنیان زندگی او را خراب می‌کنم. ضرورت بازاندیشی نسبت به رویه‌های همیشگی در حالی که منِ مادر دلسوز اگر منطقی و عقلانی و با در نظر گرفتن مصلحت‌های واقعی فکر کنم باید از باب اتفاقاً همان دوست داشتن پسرم و دخترم فرقی ندارد به او یاد بدهم که به همسرش احترام بگذارد و کمک کند چون نفع و خیر خود او هم در این کمک کردن است و به شخصِ خودش برمی‌گردد. یعنی اگر ما حتی بر اساس نفع شخصی هم فکر کنیم این رویکرد نه تنها به نفع همسران آن‌هاست، بلکه در نهایت به نفع خودشان نیز خواهد بود. خیلی از رفتارهای فعلی ما اشتباه است. ما باید با تأمل و تحلیلگرانه به رفتار هایمان فکر کنیم و نسبت به مسیری که همیشه و تا به حال توسط مادران و مادربزرگ‌هایمان طی شده تفکر انتقادی داشته باشیم. الگوی سوم , زنان و خانواده , زنان , چرا زنان با گارد وارد زندگی مشترک می‌شوند؟ سوال: به نظر شما یکی از دلایل پرخاشگری بعضی از دخترخانم‌های امروزی و حق طلب بودنشان و گاردی که نسبت به آقایان دارند همین نیست که عمری وضعیت تحت ظلم مادر را دیدند اینکه پدرشان چقدر بی‌انصافانه در زندگی خودش با همسرش رفتار کرده و حالا آنها می‌خواهند آن زندگی سنتی و قواعدش را پس بزنند و می‌ترسند که مبادا به وضعیت مادرشان دچار شوند و با چنین پیش فرض‌هایی وارد زندگی مشترک می‌شوند؟ بله. بعضی دخترخانم‌های امروزی یک مرد ستیزی عجیب و غریبی دارند واز اول با پیش فرض‌های بدی و با گارد وارد زندگی می‌شوند که من می‌دانم چه کار کنم یا من نمی‌گذارم زندگیم فلان شود همان استراتژی گربه را دم حجله کشتن که می‌تواند به یک نوع مقاومت یا حتی پرخاشگری تبدیل شود. چرا بعضی از دختران امروزی مردستیزی عجیبی دارند؟