🔰همین قدر تحقیرآمیز! روزهای ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ فرارسید. روحانی برای اطمینان دو روز قبل از ثبت‌نام محمود واعظی را نزد هاشمی‌ فرستاده بود و مطمئن شده بود هاشمی ثبت‌نام نمی‌کند و روحانی ثبت‌نام کرد. روزهای ثبت‌نام پایان می‌یافت، اما ساعت ۲ بعدازظهر آخرین روز ثبت‌نام تلفن دفتر حسن روحانی زنگ خورد. پشت تلفن هاشمی‌رفسنجانی بود: «می‌خواستم با شما مشورت کنم. یکی از مراجع تقلید زنگ زد و تاکید و تکلیف کرد که حتما من نامزد ریاست‌جمهوری شوم. من هم امروز استخاره کردم خوب آمد، می‌خواستم نظر شما را بدانم!» روحانی شگفت‌زده شد، اما مخالفتی نکرد... ماجرا پیچیده شد. ستادهای حسن روحانی آشفته شدند و به‌هم ریختند. بسیاری از افراد ستاد روحانی بلکه اکثریت مطلق آنان با ستادهای هاشمی‌رفسنجانی مشترک بودند و اکنون بلاتکلیف بودند. صبح فردای آخرین روز ثبت‌نام حسن روحانی به خانه هاشمی‌رفسنجانی رفت و از او پرسید چه شد که تصمیمش را تغییر داد؟ هاشمی‌رفسنجانی از اصرار آیت‌الله موسوی اردبیلی به او برای نامزدی خبر داد. روحانی از هاشمی پرسید آیا با رهبری مشورتی کرده‌اید؟ روحانی از هاشمی پرسید با این حساب تکلیف من چیست؟ آیا انصراف دهم؟ هاشمی پاسخ داد تا ۲۴ ساعت مانده به رای‌گیری انصراف ندهید و به مبارزات انتخاباتی ادامه دهید. به دو علت؛ اول اینکه شما به سفر شهرستان می‌روید و با مردم حرف می‌زنید، اما من حال و حوصله سفر استانی ندارم. دیگر اینکه ممکن است حادثه‌ای پیش بیاید و حضور شما لازم باشد. 🦚 محمد قوچاني، "تراژدي اميد"، فصلنامه آگاهي نو، ش 4، زمستان 1400 🆔 https://eitaa.com/Vitaminsiyasi