حديث ابتدای درس خارج آقا
عن ابی عبدالله الصادق«علیهالسلام» قال: النومُ راحةٌ للجسد. خواب، آسایشِ جسمِ انسان است. ترتیب در خواب، اندازه نگهداری در خواب، تأثیراتش بر روی جسم انسان است؛ جسم، اعمّ است از بافتهای عضلانی و استخوانی و عصبی و امثال اینها، اعصاب هم جزو جسم است. این که در شرع مقدس برای ساعاتِ خواب هم مطلب هست؛ چه وقت بخوابید، چه وقت نخوابید، مثلاً بینُ الطلوعَین نخوابید! سحر بیدار بشوید! سرِ شب بخوابید! اینها همه نشاندهندۀ این است که مسألۀ خواب مورد توجهِ ویژه است از طرف آن معلمِ بزرگ بشریت، پیامبر اکرم و اعظم و ائمۀ هُدی«علیهمالسلام». اینها همه مُلَهم مِن عند اللهاند.
اینجا من یک حاشیهای بزنم به وضعیتِ کنونیِ خودمان: این تلویزیون شبها تا پاسی از شب فیلم پخش میکند! بچهها را، بزرگها را پای این جعبۀ جادو مینشاند! وقتی شما شب دیر خوابیدید، بیدارشدنِ سحر که پیشکش، برای نماز صبح هم آسان بیدار نمیشوید! ببینید چقدر خسارت معنوی، چقدر خسارتِ مادّی به انسان وارد میشود. در بعضی از شهرها من دیدم که وقتِ بیداریشان ساعتِ 9 صبح است؛ یعنی قبل از 9 صبح هیچ دکّانی باز نیست! از 9، 9 و نیمِ صبح شروع میکنند بازکردن! این، غلط است. بنابراین، بر روی خواب تکیه شده است. این که میفرماید: راحةٌ للجسد، فقط نمیخواهند یک واقعیت را بیان کنند، بلکه میخواهند تأکید کنند به اینکه به این امری که مایۀ راحتِ جسد شماست، اهتمام کنید! درست آن را برگزار کنید!
بعد میفرماید: و النُّطقُ راحةٌ للروح، حرف زدن هم آسایشِ روحِ انسان است. انسان اگر چنانچه سکوت را شیوۀ خودش قرار بدهد و اصلاً حرف نزند، روحش آشفته میشود. حرفهایی هست، انگیزههایی هست، انسان میخواهد اینها را بگوید، یا انس پیدا کند، سؤال کند رفعِ جهالت خود کند، یا افاده کند رفعِ جهالتِ مخاطب بکند. بنابراین، نطق لازم است. این که در روایاتِ ما در مورد سکوت و صمت تأکید شده است، مراد از آن روایات، این نیست که اصلاً حرف نزنید، یعنی پرحرفی نکنید! پرحرفی نکردن، غیر از حرف نزدن است. بنابراین، نطق هم یک وسیلۀ دیگری است که خدای متعال قرار داده است. وقتی این سینه پر میشود از حرف یا از شکایت یا از دانش یا از سؤال و استفهام، این چیزی که میتواند این صندوقچۀ پر و در هم ریخته را آسایش بدهد، زبان انسان است، زبانْ آسایش میدهد دل را، روح را.
و السکوتُ راحةٌ للعقل، سکوت هم آسایش عقل است. یعنی انسان باید وقتی را برای فکر کردن، برای اندیشیدن بگذارد. ما متأسفانه میبینیم کسانی را که وقتی برای فکر کردن ندارند! برای خودشان یک وقتی باز نمیکنند برای فکر کردن! یا مشغولِ گفتن و گفتناند، یا مشغول کارکردناند، کارکردنهای معمولی! هیچ فراغتی برای فکر کردن در زندگیِ اینها وجود ندارد، در حالی که فکر کردن جزو اصلیترین کارهای انسان است؛ چه در امور علمی فکر کند، چه در امور زندگی فکر کند، چه در امور مدیریتیِ خودش اگر مدیر است فکر کند، چه در امورِ خانواده فکر کند، چه در مورد آیندهاش فکر کند، چه در مورد آخرت فکر کند، چه در مورد مرگ فکر کند، اینها همهاش فکر است، این فکرها وقت لازم دارد، وقتی باید گذاشت برای فکر کردن، برای اندیشیدن.
امالی۵۲۶