﷽ 🎇 😀 سلام (۳): 😀 از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: 😀 "محمد بن مُنكَدِر (كه يكى از دانشمندان اهل سنت است) ميگفت: باور نداشتم که على بن الحسين فرزندى به يادگار بگذارد كه فضل و دانش او مانند خود او باشد. تا اينكه پسرش محمد بن على (امام باقر) را ديدم، خواستم او را موعظه كنم و اندرز دهم ولى او مرا موعظه كرد. دوستان محمّد بن منكدر به او گفتند: به چه چيز تو را موعظه كرد؟ گفت: من در ساعتى كه هوا بسيار گرم بود به سوى جايى از اطراف مدينه بيرون رفتم، و در راه به محمد بن على (امام باقر) برخوردم و او مردى تنومند و فربه بود. ديدم بر دوش دو غلام‏ سياه خود يا دو تن از غلامانش تكيه زده، من با خود گفتم بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى بدست آوردن مال دنيا بيرون آمده! هم اكنون او را موعظه خواهم كرد؟ پس نزديك رفته بر او «سلام» كردم، و او نفس زنان و عرق ريزان جواب «سلام» مرا داد، به او گفتم خدا كارت را اصلاح كند، آیا بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى طلب دنيا بيرون آمده؟ اگر اكنون مرگ تو در رسد و در اين حال باشى چه خواهى كرد؟ آن جناب دست از دوش آن دو غلام برداشته روى پا ايستاده فرمود: بخدا اگر مرگ من در اين حال فرا رسد در حالتى نزد من آمده كه در حال فرمانبردارى و اطاعت خداوند هستم، كه بدان وسيله نيازمندى خود را از تو و از مردم دور ميسازم و جز اين نيست كه من آنگاه از مرگ مي ترسم كه بر من درآيد و من در حال نافرمانى و معصيتى از معصيتهاى پروردگار بوده باشم. من كه اين پاسخ را از او شنيدم گفتم خدايت رحمت كند من ميخواستم تو را موعظه كنم و تو مرا موعظه كردى". در این حدیث می بینیم که امام همانطور که نفس زنان کار می کرده فوری و با صدای بلند از داخل گلو جواب سلام را داده است چرا که در روایت آمده «فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَسَلَّمَ عَلَيَّ بِنَهْرٍ». 😀 (إعلام‏ الورى، ص ص269).