#مصائب_غسل_و_دفن
🩸
وقتی که حسنین و زینبین علیهمالسلام بر روی پیکر مطهر مادر میافتند و هاتفی از آسمان ندا میدهد...
در روایتی امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: پیکر مطهر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را در میان
کفن جای دادم و موقعی که میخواستم کفن او را گره بزنم، صدا زدم: «ای ام کلثوم، زینب، سکینه (احتمالا نام یکی از کنیزان آن حضرت باشد)، فضه، حسن، حسین!
📋
هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ
▪️بیایید از مادر خود زاد و توشه برگیرید، روز فراق آمد و ملاقات شما در بهشت خواهد بود.
🥀 حسنین علیهماالسّلام آمدند و در همان حال
فریاد میزدند و بر روی پیکر بیجان مادر افتاد و با او
نجوا مینمودند ... در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند:
📋
إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَی صَدْرِهَا مَلِیّاً
▪️من خدا را شاهد میگیرم که فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
آه و ناله کرد، دستهای خود را دراز کرد و حضرت حسنین را چند لحظه ای به
سینه خود چسبانید.
📋
وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَةَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَی الْمَحْبُوبِ
▪️ناگاه هاتفی از آسمان ندا در داد که: «یا اباالحسن! حسنین را از روی
سینه فاطمه بردار. به خدا قسم که
ملائکه آسمانها را گریان کردند، زیرا دوست مشتاق دیدار دوست است.
🥀 حضرت امیر علیهالسلام فرمودند:
من رفتم و به آرامی حسنین علیهماالسلام را از روی سینه زهرا سلاماللهعلیها برداشتم.
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۷۹
✍ آه یا امیرالمؤمنین...
کاش غروب عاشورا هم آرام،
یتیمان حسین علیهالسلام را از روی سینه او جدا میکردند... اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعتی که
مقاتل نوشتهاند:
📋
ثُمَّ إِنَّ سُكَيْنَةَ اعْتَنَقَتْ جَسَدَ الْحُسَيْنِ علیهالسلام
▪️بعد از زینب کبری سلاماللّهعلیها، سکینه بنت الحسین علیهماالسلام وارد قتلگاه شد و خود بر روی آن
پیکر بیسر اباعبدالله علیهالسلام انداخت.
📋
فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ.
▪️در اینجا بود که عدهای از اعراب حرامزاده جمع شدند و به زور کتک و تازیانه آن نازدانه را از روی جسم بیجان پدر کش
یدند و جدا کردند.
📚لهوف،ص۲۱۱
📝 ناجوانمردانه زهرای جوان را می زدند
روز روشن مادر صاحب زمان را میزدند
خانهای که بی وضو جبریل آن را در نزد
دستهای با پا درِ این آستان را میزدند
صورت و دستی که میبوسید پیغمبر چه شد؟
پیش قبر او هم این را و هم آن را میزدند
زن زدن حتی زمان جاهلیت عار بود
این مسلمان ها چرا شاهِ زنان را میزدند
این زدن ها از مدینه ب
اب شد؛ در کربلا
بی حیاها هم زنان هم دختران را میزدند
زینب آمد روضهای برپا
کند در قتلگاه
روضه را بر هم زدند و روضه خوان را میزدند
نیست از آغوش بابا هیچ جایی امنتر
در همینجا دختر شیرین زبان را میزدند