و شیرین مرکز، واقع بینانه و منصفانه قضاوت می کرد. در شناخت آدم ها، تیزبین بود و در کوتاه ترین برخورد؛ شناخت خوبی از آنها پیدا می کرد.
- به اهلبیت علیهم السلام، علاقه فراوان داشت. با وجود سنگینی وظایف و اشتغال دائم به آنها؛ در مجالس زیارت عاشورا و روضه مرکز، معمولا حضور می یافت و فرصت را برای زیارت حرم مطهر رضوی غنیمت می شمرد... امید داریم روح پاکش مستقیم به دیدار حضرات معصومین علیهم السلام در جهانی دیگر و بالاتر شتافته باشد ان شاءالله.
- او سربازی جان برکف و علاقمند به نظام و رهبری بود. گاهی از ناملایمات و سوء مدیریت و کج فهمی ها ابراز ناراحتی و دل نگرانی می کرد؛ اما این مسئله از علاقه و باورش به اصل نظام و رهبری نمی کاست و همواره از ارزش ها ودستاوردهای انقلاب و امام دفاع می کرد. با شهدا رابطه ای خاص داشت؛ در مناسبت ها به یاد آنها بود و به حالشان غبطه می خورد. بعد از شهادت حاج قاسم عزیز، برای تسلیت گویی، عکسی از سرادر برایم فرستاد و زیر آن نوشته بود:
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن/ من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
- بسیار عاطفی و مهربان بود. اگر چه دلسوز نوامیس امام عصر ارواحنا فداه و عاشق خدمت به آنان بود و گره گشایی از مشکلات آنان را نعمت بزرگ خدای تعالی در حق خود می دانست، اما در این میان، عواطف مادرانه اش، انگیزه ای قوی به او می بخشید که به خاطر بودن در کنار همسر و شما دو عزیز و پاره تنش؛ تقاضای جدی مرکز را برماندن و ادامه همکاری نادیده گیرد و بر بازنشستگی اصرار ورزد. همیشه از اینکه شما و پدر بزرگوارتان ایثار کرده و گاهی از حق خودتان می گذرید تا او برای کارش وقت بیشتری داشته باشد؛ اظهار شرمندگی می کرد. وقتی از شما و علاقه اش به بودن بیشتر در کنارتان سخن می گفت؛ مهر مادری از کلام و نگاهش می ترواید. بی تردید اکنون در دنیایی است که حضورش در زندگی شما بیشتر و دعایش هم به اجابت نزدیک تر است و بی تردیدتر، اینکه دورادور مراقبتان است و در حقتان بسیار دعا می کند.
عزیزانم! جای خالی آدم هایی از جنس مادرتان؛ هرگز پر نمی شود. آنان از جنسی هستند که هیچوقت برای خودشان نیستند و برای دل خودشان زندگی نمی کنند. همانگونه که دوستان و آشنایان و بستگان نیز نمی توانند یاد آنان را فراموش کنند. خاطره خواهر خوب من نیز تا زنده ام، هرگز از یاد نخواهد رفت.
او در اولین شب جمعه بعد از شهادت حاج قاسم، متنی را برایم فرستاد که گویا حرف دل این پنجشنبه ما در فراق خود اوست:
«عصر پنجشنبه همیشه یادآور عزیزان آسمانی مان است؛ اما این پنجشنبه جور دیگری است....بغض گلوگیر، دلتنگی سخت و سیل بی پایان اشک... .
خدایا این عزیزتر از جانمان را آنگونه که خود سزاوار میزبانی هستی؛ بپذیر. بر قلب سوخته ما رحم کن و به زودی زود، چشمانمان را به دیدارش در رکاب مولایمان منور گردان. خدایا ما را شبه سلیمانی گردان...»
اجازه بفرمایید در پایان این نوشته به چند نکته هم اشاره کنم:
- مطمئن هستم نگاه او بیش و پیش از هر کس دیگر متوجه شماست و یقین دارم بزرگ ترین دغدغه شما هم استمرار راه نورانی و پر برکت مادرتان و کسب رضایت خاطر اوست، که رضای خدای سبحان را به دنبال دارد. آنگونه که در زندگی این دنیا از شما راضی بود، در عالم برزخ هم از شما راضی باشد. برای تحقق این مهم، گوشه ای از یافته های خود از زندگی ایشان را بدون مبالغه و بزرگ نمایی برایتان بازگو کردم.
- معمولا بعد از وفات افراد و در مقام تمجید از آنان سعی می شود از آنها چهره ای قدیس، دست نیافتنی، معصوم و به دور از خطا ارائه دهند. همه آنچه گفته شد، بخشی از خوبی و نقاط مثبت زندگی مادر شما بود. طبیعی است بیان اینها امکان بعضی خطاها را در زندگی شخصی و اداری ایشان نفی نمی کند. نفی خطای مطلق، فقط مربوط به معصومان علیهم السلام است.
- تقدیر الهی بر این تعلق گرفت که مادر شما در این دنیا تجلیل نشود. بازنشستگی و تودیع و... در حیات و تشییع و ختم و ... بعد از وفات. اما محبت ده ها هزار طلبه و استاد خواهر، قربانی و دعاهای آنان در ایام بیماری، ذکر و ختم قرآن، توسل ها و صلاة لیلة الدفن، نشان از عمق نفوذ محبت او در دل اهل ایمان دارد. در تشییع او هم اگر چه به ظاهر افراد کمی شرکت کردند؛ ولی شاید از چشم ملکوتیان می شد نزول افواج ملائکه مقرب و حضور اولیای الهی را در تشییع و تدفین او شاهد بود.
- ان شاء الله دوستان ایشان به شرط حیات و توفیق، تلاش خواهند کرد تا با معرفی شایسته آن مدیر فهیم و امین حوزه های خواهران، تصویری زیبا از الگوی عملی زن مسلمان انقلابی، به ویژه برای حوزویان ارائه کنند.
- مادر شما استعداد ذاتی مدیریتی داشت اما مرحوم آیت الله شرعی، آن استعداد را کشف کرد؛ حاج آقای جمشیدی آن را به بلوغ رساند و حاج آقای بهجت پور ظرف استفاده حداکثری از آن را در مرکز فراهم نمود و حقیقتا رحلتش ضایعه ای جبران ناپذیر برای مرکز مدیریت و