یک قسمت از همبستگی میان سیستم و حمام ناشی میشود، رفتاری که کاملا شبیه به سیستمهای کلاسیک است. سهم دوم، با استفاده از میزان جابجایی حمام از حالت تعادل که ناشی از تعاملش با سیستم کوانتومی است، تعیین میشود. وی دریافت که این سهم به میزان کمی نوسانکننده است، اما به ندرت با زمان رشد میکند. بنابراین اندازهگیری جابجایی حمام از حالت تعادل اجازه میدهد تا میزانی که یک سیستم کوانتومی از تعادل فاصله دارد را تخمین بزنیم.
هر دو راه، علیرغم رویکردهای متفاوت، نشان میدهند که راهحل درک تعادل کوانتومی، درک انتروپی یک سیستم کوانتومی است. پیشبینیهای هر دو راه هم به طور کامل کوانتومی بوده و در دنیای کلاسیک کاربردی ندارند، بنابراین نتایج این دو رویکرد، گام مهمی را به سوی توضیح تعادل در سیستمهای کوانتومی برمیدارند.
در دهههای بعد از آن که ایدههای فیزیک کوانتومی به رسمیت شناخته شدند، معلوم شد که اصول کلاسیک و فراگیر مانند تعادل و پیکان زمان، هیچ توضیح سادهای در یک جهان کوانتومی ندارند. در عوض پیشرفت درک ما از دنیای فیزیکی، مستلزم بررسی تخصصی و دقیق ظرافتها و پیچیدگیهای سیستمهای کوانتومی است، یعنی همان کاری که در این دو پژوهش انجام شد. با این حال، همانطور که ریچارد فاینمن میگوید:
مهم نیست نظریه شما چقدر زیباست، مهم نیست چقدر باهوش هستید؛ اگر با تجربه سازگار نباشد، اشتباه است.
بنابراین برای آزمودن پیشبینیهای هر دو پژوهش، نیاز به آزمایشهای بیشتر است، از جمله اینکه آیا انواع خاصی از درهمتنیدگی در حالت اولیه سیستم کوانتومی وجود دارد یا خیر. آیا این درک بهتر میتواند به ما اجازه دهد یک روز، جریان طبیعی زمان در مقیاس کوانتومی را بشکنیم؟ اگرچه ما فقط در آغاز راه یافتن تمام مواد لازم برای تعادل کوانتومی هستیم، اما میتوانیم کاملا مطمئن باشیم که پاسخ به این سوال، منفی است و مسیر زمان همیشه در هر دو جهان کلاسیک و کوانتومی، یکسان خواهد ماند. با این حال، جالب خواهد بود ببینیم آیا امکان دارد استدلالهای کلاسیک قدیمی به طور کامل به یک زبان کوانتومی ترجمه شوند یا خیر؟
علمی عرفانی 👇
@wittj2