راه رسیدن انسان به خدا و «مؤمن به خدا ایمان نمی آورد، مگر این که تعقل کند .» (88) «دین و ادب نتیجه عقل است .» (89) «دینداری به اندازه عقل است .» (90) و «نخستین پایه اسلام، عقل است .» (91) عقل از طریق استدلال از آیات آفاقی و انفسی، خدا را اثبات می کند و پس از اثبات خدا، خوبی و لزوم تسلیم در برابر خداوند و ایمان به خدا را به انسان گوشزد می کند . آدمی با عقل خویش مخاطب دین و شریعت است و از همین رو است که از شرایط مکلف شدن در قبال دین و عقاید و احکام آن برخورداری از عقل است . باز از همین جا است که حضرت امیر علیه السلام مقدار حسابرسی و پاداش و کیفر روز قیامت را به اندازه عقل می داند: «خداوند، بندگان را به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده، حساب می رسد .» (92) گذشته از این که عقل آدمی را به دین می رساند، احکامش جزء دین است; زیرا به فرموده امام «عقل، رسول حق - تعالی - است » (93) و «عقل، شریعت درونی، و شریعت، عقل بیرونی است .» (94) در برخی از احادیث، عقل، حجت باطنی و پیامبران و ائمه علیهم السلام حجت های ظاهری قلمداد شده اند . (95) از سوی دیگر، دین نیز در خردورزی انسان و رشد و تکامل عقل او مؤثر است . امام علی علیه السلام در خطبه اول نهج البلاغه، درباره فلسفه ارسال رسولان می فرماید: بعث فیهم رسله و واتر الیهم انبیاءه، لیستادوهم میثاق فطرته، و یذکروهم منسی نعمته، و یحتجوا علیهم بالتبلیغ، و یثیروا لهم دفائن العقول; «خدا، رسولان خویش را در میان مردم برانگیخت و پیامبرانش را پی درپی به سوی مردم فرستاد، تا پیمان فطرتش را از انسان ها بازگیرند و نعمت فراموش شده را به یاد آنان آورند و با تبلیغ بر آنها احتجاج کنند و گنجینه های عقول را آشکار کنند .» اثاره در لغت عرب از ریشه «ثور» به معنای انبعاث و برانگیختن و بلند کردن و آشکار کردن است . «ثار الغبار» (96) یعنی گردوغبار برخاست . در این خطبه، حضرت معلومات عقلی را به دفینه ها و گنج های پنهان تشبیه کرده و یکی از وظایف پیامبران را برانگیختن و برملا کردن این گنج ها دانسته اند . از این سخن می توان دریافت که اولا عقل دارای معلومات فطری و ذاتی است و در خود معلوماتی دارد که از خارج و تجربه به دست نیاورده است; ثانیا بدون تذکر و برانگیختن پیامبران، آدمی از این معلومات غافل است و بدان توجه ندارد و پیامبران توجه انسان را به این آگاهی ها جلب می کنند . بنابراین یکی از کارهای دین ، به فعلیت درآوردن، عقل و معلومات فطری است . باز امام در این باره می فرمایند: «خداوند متعال اسلام را تشریع کرد . . . و آن را وسیله یقین برای کسانی که خرد می ورزند، قرار داد . » (97) بر اساس این حدیث، دین برای این که به یقین برسد به او کمک می کند و وسیله ای برای دستیابی عقل به یقین است . ازاین رو است که قرآن هماره پس از بیان برخی مسائل، انسان را به تعقل در آنها دعوت می کند . این کار یعنی جهت دهی و راهنمایی عقل به مسیری که به نتیجه خواهد رسید . از آن جا که خداوند خالق عقل است، بهتر از هر کس می داند که عقل در چه مسیری توانایی رسیدن به مطلوب را دارد و در چه مسیرهایی ناتوان از دست یابی به نتیجه است . برای مثال قرآن انسان را به تعقل در قرآن، (98) آیات تکوینی و پدیده ها و نظم جهان، (99) احکام اخلاقی (100) و سرگذشت پیشینیان (101) دعوت می کند; زیرا نتیجه تفکر در این امور، شناخت خدا، درک احکام اخلاقی، و عبرت گرفتن از پیشینیان است . از سوی دیگر در احادیث متعددی، آدمی از تعقل در ذات الهی نهی شده است . (102) دلیل آن ، این است که عقل قادر به فهم ذات الهی و کیفیت ذات خداوند نیست، و اصولا ذات خدا دارای کیفیت تعقلی نیست تا عقل با تعقل، آن را دریابد . بنابراین تعقل در ذات الهی نتیجه ای جز گمراهی و لااقل بیهودگی در پی نخواهد داشت . امام علی علیه السلام در این باره می فرمایند: «خداوند بزرگ تر از آن است که عقول بشر با تفکر و تعقل او را متصور و محدود سازند . . . خداوند کسی است که در عقول، متناهی نمی گردد تا این که در تفکر دارای کیفیت گردد . . . . عظمت خدا را به اندازه عقلت مقدر و محدود نساز که از هلاک شوندگان خواهی گشت .» (103) افزون برهمه اینها، دین برعقل می افزاید، وبه فرموده . امام علی علیه السلام «ذکر و یاد خدا روشنایی عقل است » (104) و «هر که خداوند سبحان را یاد کند، خداوند دلش را زنده و عقل و خردش را نورانی می گرداند» (105) و «یاد خدا عقلها را راهنمایی و هدایت می کند .» (106) اصولا اعمال اخلاقی، اعمال دینی نیز محسوب می شوند و چنان که گذشت ، اعمال اخلاقی باعث تقویت عقل می شود و گناهان باعث تضعیف و نابودی عقل می گردند . همان بحثی که درباره تاثیر و تاثر و ارتباط دوسویه میان عقل و اخلاق گفتیم و این که این دو هماره یکدیگر را تقویت می کنند، درباره رابطه عقل و دین نیز گفتنی است . پی نوشت ها: 1) الآمدی، عبدالواحد، غررالحکم، حدیث 230 . 2) الفتال النیسابور