🚩 حماسه آفرینی زنان در 🔻 نقش آفرینان در صحنه کربلا2 🌿 از جمله زنانی که در میدان کارزار به نوعی حضور داشته و شجاعانه با دشمن جنگیدند، همسر مسلم بن عوسجه، ام وهب (که توسط امام حسین (علیه‏السلام) مسلمان شد)، مادر عبدالله کلبی، مادر عمرو بن جناده و مادر عبدالله‏ بن‏ عمر را می‏توان نام برد. 🍃 در تاریخ از دو زن به عنوان کربلا و عاشورا یاد شده است که عبارتند از: هانیه (همسر وهب) و بانوی نمیریه قاسطیه یعنی همسر عبدالله‏ بن‏ عمیرکلبی (ام وهب.) 📚 فرهنگ عاشورا، ص 191 (البته در این کتاب سخنی از هانیه به میان نیامده است و نام آن شهیده بزرگوار از کتب دیگر اخذ شده است). 🌱 و دو شمع فروزان کربلا ام وهب و پسر و عروسش بر آیین مسیحیت‏ بودند. کمتر از بیست روز از عروسی این دو جوان، وهب و هانیه، می‏گذشت که در صحرای سر سبز🍀 «ثعلبیه‏» در نزدیکی کربلا خیمه زدند. در تاریخ آمده است که امام حسین (علیه‏السلام) هنگام حرکت‏ به سوی کوفه، به سرزمین «ثعلبیه‏» رسید و بر اساس کرامت و بزرگواری خود از اهل خیمه سراغی گرفته و احوالپرسی نمود.🌿 ام وهب از بی آبی و مشکلات مربوط به کمبود آب گفت و امام (علیه‏السلام) که مصداق بارز «و عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم‏» (جامعه کبیره) بود، با نیزه خود قسمتی از خاک زمین را کنار زد. 💧ناگهان آب از دل زمین جوشید و ام‏وهب و عروسش متعجبانه به این اعجاز نگریستند. امام (علیه‏السلام)، سپس به این بانو فرمود: «اگر پسرت آمد، به او بگو که اگر بخواهد، می‏تواند ما را یاری کند.»🌷 امام به حرکت‏ خویش ادامه داد و هنگام بازگشت، با دیدن معجزه پسر رسول خدا، مشتاق دیدار او شد و با مادر و نوعروس خود نزد امام رفته و به اسلام گرویدند و این گونه وهب به خیل سربازان سعادت پیوست. 🌿 👈 ماجرای جانسوز و اندوهناک این داماد تازه مسلمان، در کتب تاریخی به تفصیل آمده است. 🍂وهب به میدان رفت و با دشمن جنگید تا به فیض شهادت رسید. همسرش بر بالین او نشست. پیکر به خون نشسته او را نزد عمر سعد بردند و سر از تن او جدا کردند. 🥀 همسر او بار دیگر خود را نزد پیکر مطهر شهید رساند و سر بر سینه او نهاده، گریست. 😭 در این هنگام، دشمن با عمود آهنین بر فرق این نوعروس زد و او را به وصال محبوب واقعی و فوز شهادت نائل کرد.🥀 از سوی دیگر، دشمنان سر وهب را برای شکنجه ، به سوی آن پیرزن شجاع پرتاب کردند. این مادر صبر و ایثار، سر جوانش را بوسید و گفت: «سپاس خداوندی را که با شهادت تو در رکاب امام حسین (علیه‏السلام) مرا روسپید کرد». 🌹 🌱 سپس سر وهب را به سوی دشمن پرتاب کرد و گفت: «آن سر را که برای دوست داده‏ایم، باز نمی‏ستانیم.» و ستون خیمه را برداشت و به دشمن حمله کرد و دو نفر از سپاه سیاه سعد را به هلاکت رساند. 🍂 امام (علیه‏السلام) او را به خیمه برگرداند و برای او دعا کرد و مژده داد. ام وهب با شادی تمام از امر امام خویش اطاعت کرد و هنگام بازگشت گفت: «خدایا! امید بهشت را از من مگیر.»🌷 📚 ریاحین الشریعه، ج 3، ص 300. 🏴 🚩 Mohsenzade.com/zm 🏴 Womanfamily.ir 🚩 https://www.aparat.com/woman_family 🏴 @woman_family