بانوان برتر کاشان
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ #داستان_عارفانه✨ قسمت اول من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت الحق, حاج آقا حق شناس این استاد
✨📿✨📿✨📿✨📿✨ ۲ آن شب به همراه چندنفر👥👥 از دوستان و به همراه آیت الله حق شناس به منزل همان شهید در ضلع شمالی مسجد رفتیم. حاج آقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل روبه برادر شهید کردند و با حالتی افسرده😥 خاطره ای نقل کردند و فرمودند: به جز بنده و خادم مسجد این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند. بعد نفسی تازه کردند و فرمودند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم به محض اینکه در را باز کردم دیدم 👀شخصی در مسجد مشغول نماز است. حضرت آقای حق شناس مکثی کردند و ادامه دادند: من دیدم یک جوان در حال سجده است. اما نه روی زمین😳بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح 📿حق است! حاج آقاحق شناس درحالی که اشک در چشمانشان حلقه زده بود😢, ادامه دادند: من جلورفتم و دیدم همین احمدآقا مشغول نماز است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زنده ام به کسی حرفی نزنید❌ بعد از تایید حضرت آقای حق شناس بود که برخی از نزدیک ترین دوستان این شهید لب به سخن گشودند👌آن ها آنچه را به چشم خود دیده بودند بیان کردند و من باتعجب بسیار😳, فقط گوش می کردم. آیا یک جوان می تواند به این درجه از کمال بشری دست یابد?! نمی دانم⁉️ چرا من به طور ناخودآگاه در تمام مراسم این شهید حضور داشتم. چرا این عبارت عجیب را از زبان این استاد وارسته و به حق رسیده شنیدم! چرا⁉️ شاید این بار مسولیتی برعهده ماست. شاید خدای متعال می خواهد یکی از بندگان خالص و گمنام درگاهش را که بسیارساده و عادی در میان ما زندگی کرده به دیگران معرفی کنیم. شاید برای این دوره ی معاصر که غالب بشر در ورطه ی حیوانی خود دست و پا می زند احمدآقا الگویی شودبرای آن ها که می خواهند در مسیر بندگی باشند💯 هرچند از دوران شهادت ایشان چند دهه گذشته, اما با یاری خدای متعال تصمیم گرفتیم که خاطرات 🔖این عبد درگاه الهی را جمع آوری کنیم. تازه زمانی که کار شروع شد, متوجه دیگر سختی های کار شدیم. احمد آقا از آنچه فکر می کردیم بسیار بالاتر بود. اما اگر استاد العارفین این گونه در وصف این جوان سخن نمی گفت, کار بسیار سخت تر می شد. ادامه دارد 👈 @women_kashan