به پای بوسی حضرت ختمی مرتبت (ص ) ------------ ای سحر و صبح درخشان سلام حضرت آئینه ی قرآن سلام نور سحر طلعت تابیده ات احمد و محمود پسندیده ات روی تو رؤیای دل آشناست چشم تو سرچشمه ی آئینه هاست نور ازل تا به اَبَد می رسد نام تو احمد ز اَحد می رسد ای ازلی تر تو ز بعدِ احد دست به دامان تواَم تا اَبد ای نگهت باعث صبر و ثبات کاش که گَردی بشوم زیر پات خلقِ جهان را ز تو آمد نوید ختم رُسل باشی و اوّل امید ای گوهر پاک سلامٌ عَلَیْک ای شهِ لَوْلاک سلامٌ عَلَیْک یثرب و بطحاست هوادار تو مانده دل عشق وفادار تو لب به سخن باز کن و دل ببر غرقِ غمی را تو به ساحل ببر ای که تو طاهایی و یاسین من مهر تو باشد همه ی دین من ای که تویی صاحب دلهای ما دست تو و چشم تمنّای ما چشم خمارم پی دیدار توست لعل لبم تشنه ی گفتار توست ای که تو یاسینی و طاهای من عشق بُوَد غرقِ تماشای من سلسله جُنبان بنی هاشمی احمد و محمود اَبَالْقاسمی از تو به جان گوهر ایمان بُوَد معجزه ی ناب تو قرآن بُوَد خوانده ام ای عشق بهشتم تو را با قلم نور نوشتم تو را چشمه ی خورشید زمان مصطفی ست روشنی چشم جهان مصطفی ست در دل ما عطر خدا بوی وی بر تن ما روح و روان مصطفی ست پای ز کویش نکِشم هیچوقت در دو جهان اَمن و اَمان مصطفی ست مستِ تولّا شده ام من اگر ساقی دل ، ساغر جان مصطفی ست این که دَمَد بوی بهشت از لبم عطر برانگیز زبان مصطفی ست در دل صحرا و گلستان و باغ در همه جا لاله فشان مصطفی ست آن که دَمَد سایه ی مهرش به دل هم به جهان هم به جنان مصطفی ست «یاسر» اگر پایْ بجا مانده ام بر تن من تاب و توان مصطفی ست محمود تاری «یاسر»