«سقوط انسانیت از کوه المپ»
(چند خطی برای صادق بیت سیاح، قهرمان بزرگ ایرانی)
سرت را بالا بگیر، پهلوان!
بالا، بالا، بالاتر...
به بلندای تیری که به پرواز درآوردی...
نه، بالاتر از این حرفها....
صادق!
فدای صدق و صفا و صداقتت که با اشکهای معصومانهات اثبات و امضا نمودی...
صادق!
قربان قد و بالای بلندت که تو بر افق اعلای انسانیت ایستادهای... قد تو به بلندای قامت آن آقایی است که نام مادرش را بلند کردهای... به این جسم فانی و کالبد دنیایی که نیست، مگر پیامبر رحمت(ص)، پس از شهادت جعفربنابیطالب و قطعشدن دو دست او در جنگ موته، به همسرش اسماء مژده نداد:
«خداوند دو بال به جعفر هدیه داده تا در بهشت با فرشتگان پرواز کند».
یا همین ماه منیر بنیهاشم... زینت عباد در وصف عمویش میفرماید:
«خداوند عباس را رحمت کند که برادرش حسین(ع) را بر خود ترجیح داد و خود را در راه او فدا کرد تا جایی که دستانش قطع شد. خداوند نیز در مقابل آن، دو بال به او عطا کرد که با آن در بهشت پرواز میکند...».
دیدی، صادق! معادلات آسمان با زمین خیلی تفاوت دارد...
صادق!
دنیای زمینیها، دنیای غریبی است، میبینی! در مرکز ادعاییِ فرهنگ و هنر، بیرق مادر آب و ادب را برنمیتابند، اما پرچم نحس و نجس هفترنگ وقاحت و خباثت را با افتخار به اهتزاز درمیآورند!
صادق!
حق بده به آن داور که تو را نفهمد، که با پرچمت آشنا نباشد، که امالبنین را نشناسد... او محرومتر و مستضعفتر از آن است که در این دنیای دَنی، با مادر ماه بنیهاشم آشنا شده باشد... حق بده به او و جهانی که از نعمت ولایت محروماند... که اگر نبود این نعمت الهی، ما را هم به آسمان راهی نبود...
صادق!
تو خودت وعده صادق بودی!
نیزهای که تو در قلب پاریس پرتاب کردی، از موشکهای وعده صادق کوبندهتر و رساتر بود...
تو فقط رکورد پارالمپیک را نشکستی، کمر هُبَل غرب را شکستی...
اما
صادق!
نگران نباش...
این تو نبودی که محروم شدی! آن مدال، لیاقت سینه ستبر تو را نداشت... تو بالا رفتی و بالا نشستی... تو قد کشیدی...
اما این انسانیت بود که از کوه المپ سقوط کرد، تاج زئوس، پادشاه خدایان بود که از سرش افتاد...
این صحنه، افول ایفل بود، فروریختن کاخ اپرای گارنیه پاریس بود...
حالا دیسکالیفه باشد یا دیسکالیفیکیشن، رد صلاحیت باشد یا سلب صلاحیت، چه فرقی میکند؟ هرچه هست، مایه شرم و سند ننگ این دینواره المپیک شد، مایه سرشکستگی صاحبان این سیرک جهانی...
ناراحت نباش!
این سرزمین قهرمانان ملیاش را هم در آتش سوزانده است، از ژاندارک بپرس!
صادق!
افق اعلی و منظر بلند تو کجا و آفاق ادنی و اسفل اینان کجا؟! دست اینها از آسمان کوتاه است و قامت رعنای معرفت تو در سیاحت آسمانها...
سرت را بالا بگیر، پهلوان!
بالا، بالا، بالاتر...
به بلندای تیری که به پرواز درآوردی...
نه، بالاتر از این حرفها....
به بلندای پرچمت،
پرچم مردانگی،
علَم آزادگی،
بیرق قمر، قمر بنیهاشم،
رایةالعباس!
✍️
#رحیم_آبفروش
@qoqnoos2
💠 جامعهایمانیمشعر
✅
@www1542org