💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏‏💠در اقتصاد جامعه ‏ى اسلامى اگرچه مردم در فعاليت هاى اقتصادى ميدان باز و وسيعى دارند و آزادى ‏هاى زيادى دارند و هر كسى اين حق را دارد كه فعاليت و تلاش اقتصادى بكند، اما در كنار اين حق و اختيار براى مردم يك اختيار و حقى هم براى دولت اسلامى و قدرت حاكم بر جامعه ‏ى اسلامى قرار داده شده است و آن حق كنترل و نظارت و مراقبت است؛ زيرا اگر اين حق براى حاكم اسلامى نباشد و مردم بدون نظارت دولت و بدون رعايت سياست هاى دولت تلاش اقتصادى را شروع كنند و انجام بدهند، اين يقيناً در جامعه به طغيان، به ظلم، به بغى، به فساد منتهى خواهد شد و همان وضعى پيش خواهد آمد كه در دنياى سرمايه‏ دارى هست كه سلاطين فولاد و طلا و نفت و صاحبان كمپانى ‏هاى بزرگ از قدرت و ثروت بى ‏نهايت برخوردارند و قشر بزرگى از مردم هم از اوّليات زندگى، يعنى از خانه و خانواده و شام شب و لباس نگهدارنده ‏ى از سرما و گرما محرومند و بدتر از آنجا كشورهائى كه دنباله ‏رو سياستهاى آنها هستند در جهان سوم از جمله نظام منحط گذشته‏ ى اين كشور، نظام پادشاهى. اگر نظارت دولت اسلامى و حاكميت اسلام نباشد، قانون اسلامى به خودى خود، نميتواند معجزه بكند؛ قانون هنگامى كاربرد دارد و مؤثر است كه بالاى سر قانون، يك دست قوى و نيرومندى باشد و آن دولت اسلامى است. لذا در دوران حكومت اميرالمؤمنين مى‏بينيم كه آن حضرت- شخص خود اميرالمؤمنين، نه قاضى- در جامعه اسلامى بود؛ يعنى مردم به قاضى مراجعه ميكردند، قاضى حل و فصل ميكرد اگر قتلى، دزدى‏ اى، جنايتى اتفاق مى افتاد، قاضى به سراغ متجاوز از قانون ميرفت؛ اما در عين حال خود اميرالمؤمنين طبق اين حديثى كه چند جا نقل شده: «كان يخرج الى السّوق و معه درّة»، وارد بازار مسلمانها ميشد، در حالى كه تازيانه در دستش بود؛ تازيانه را براى نوازش كه نمى‏ آورند؛ اميرالمؤمنين نميرفت كه اگر كسى را در بازار ديد تخلف ميكند، به قوه ‏ى قضائيه بگويد كه او را مجازات كن، ميرفت تا خود او اعمال قدرت بكند و خود او مانع از ظلم و تجاوز بشود. در يك روايت ديگر اين را با تفصيل بيشترى ذكر كرده: «كان على (عليه الصّلاة والسّلام) كلّ بكرة يطوف فى اسواق الكوفة سوقا سوقا و معه الدّرّة»؛ يعنى هر روز اميرالمؤمنين اين كار را ميكرد؛ كار دفعى نبود؛ بلكه كار مداوم و مستمر اميرالمؤمنين اين بود كه به همه ‏ى مراكز كسب و تجارت و بازارها سر ميزد و تازيانه هم- «معه الدّرّة على عاتقه»- در دستش بود و روى شانه‌‏اش؛ يعنى آماده ى به كار، كه اگر ديد كسى دارد ظلم ميكند، همان جا اميرالمؤمنين تعزيز شرعى را درباره ‏ى او اجرا كند. به عامل خود يعنى استاندار خود در مصر كه جناب مالك ‏اشتر هست، اميرالمؤمنين سفارش ميفرمايند كه: «فمن قارف حكرة بعد نهيك اياه فنكّل به»؛ يعنى بعد از آنى كه تو مردم را از احتكار و ضبط اشياء مورد احتياج مردم نهى كردى، كسى مرتكب اين گناه شد، «فنكّل به»؛ با او سختگيرى كن، از او انتقام بگير؛ البته دنبالش ميفرمايند: «فنكّل به و عاقبه فى غير اسراف»؛ زياده‏ روى نكن، اين شرط اصلى است. كسانى كه مسئول تعزير و حفظ حدود قانونى در ميان مسلمانها هستند، بايد مواظب باشند زياده ‏روى نكنند، بايد تقوا را رعايت كنند و دچار اسراف نشوند، آنچنانى كه اميرالمؤمنين فرموده؛ چون خود اين اسراف يك فساد است مثل همان فاسدى كه جنس را احتكار كرده؛ فرقى نميكند، شايد از او هم بدتر است؛ چون از طرف حكومت است؛ اما اصل اينكه دولت اسلامى و حكومت اسلامى بايد در ميان مردم حاضر بشود، در آنجائى كه خلاف آشكارى نيست، خلاف هاى پنهان را خودش كشف كند، در آنجائى كه دستگاه قضائى اطلاعى ندارد، خود او مباشرتاً وارد كار بشود، در اينجا بايد دولت اسلامى اين كار را بكند. ۱۳۶۶/۱۰/۱۱ ☀️ (مدظله‌العالی) —————————‏ ‏‏🇮🇷 مجموعه‌ی فرهنگی سنگر 🇮🇷 ‏🇮🇷 سنگر جنگ نرم 🇮🇷 ‏🇮🇷 سنگر سردار دلها 🇮🇷