قیامت نزدیک شد و ماه شکاف برداشت :اقتربت الساعه وانشق القمر » هنوزوردزبان ملائك است که تیر آخربر قلب * سقامی نشیند.😭 چشم باز کن عباس! ببین چهره کیست که بارانی است. چشم باز کن عباس! غریب کربلا آمده است، بی کس و تنها آمده است !😭 ببین چه درهم و حیران است؛ ببین چه بی سر و سامان است !😭 ببین به صورتش چه غم است، کمرش ببین چه خم است! 😭 ببین چه می موید! بین چه می گوید: ... الان انکسر ظهری و قلت حيلتي این کمرم شکست و راه چاره به رویم بسته شد😭. برخیز عباس برخیز گُل ام البنین!😭 برخیز عزیز دلِ حسین😭 اولین بار است که برادر به نزدت آمده است و برنخاسته ای! همیشه صدای گامش را که می شنیدی، سراسیمه می دویدی، سلام می کردی، دستش را می بوسیدی و مثل عبد، در مقابل مولا می ایستادی! حالا چه پیش آمده است عباس؟😭 حسین می نشیند. سر برادر را به دامن میگیرد و از پشت پرده بلور اشك، محو چهره چون قمر چاك خورده برادر می کشد. دست بر چشم و صورت عباس می کشد و خون و اشك می گیرد و در آخرین مژه برهم‌ زدنش، رمز و راز دلش را می خواند.😭