شهید نصرالله شیخ بهایی در سال ۱۳۳۶ در خانواده ای مذهبی در کرمان به دنیا آمد. پس از انقلاب در تظاهرات ضد رژیم شرکت میکرد با شروع جنگ تحمیلی چندین مرحله به ماموریت رفت و در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردن انجام وظیفه می نمود. وی در عملیات رمضان مجروح گردید و با این حال حضور در جبهه را وظیفه اصلی خود می دانست. او در عملیات خیبر و در جزیره مجنون شیمیایی شد و سرانجام در عملیات کربلای ۵ در حین بازگشت بر اثر بمباران هوایی از ناحیه سر مجروح گردید و به حالت کما و چندی بعد به فیض شهادت نائل آمد
.
در حادثه آتش سوزی مسجد جامع به دست عمال رژیم پهلوی مورد ضرب و شتم قرار گرفت تا مدت ها آثار این جراحت ها در بدنش مشهود بود او سراپا گوش به فرمان امام بود.
شهید شیخ بهایی می گفت سپاه باید معرفی شود روحانی با لباس روحانی و پاسدار با لباس سپاهی اش باید در جامعه حضور داشته باشد هیچ کس او را در سطح جامع بدون لباس سپاه ندید.
هر کس او را به صفتی می شناخت یکی می گفت همان که اذان می گوید، یکی می گفت همان که امر به معروف و نهی از منکر می کند، دیگری می گفت همان که نوحه می خواند.
وقتی به نماز جمعه میرفت کفش هایش را واکس میزد لباس هایش را اتو می کرد عطر میزد و تمیز و مرتب در ضیافت الهی نماز جمعه حاضر می شود.
همسر شهید می گوید بعد از شهادتش یک بار او را در خواب دیدم و گفتم می گویند شهید هفتاد نفر را شفاعت می کند. آیا مرا شفاعت می کنی؟ گفت خدا مو را از ماست می کشد مواظب اعمال و رفتارتان باشید حساب خیلی سخت است.
زمانی که جنازه او را آماده میکردند فرزندم پدرش را شناخت و فریاد کشید دیدم سر شهید قدری چرخید و به اندازه ای که انگار بخواهد فرزندش را ببیند و چشمانش باز شد تعجب همه را فرا گرفت دوربین ها شروع عکسبرداری کردند. همان شب او را درخواب دیدم گفتم آمدم بالای سرت چشمانت را باز کردی، در حالی که جان در بدنت نبود گفت می خواستم اراده خداوند را به شما نشان بدهم که می فرماید شهید زنده است.
👈اینجا قرار عاشقی با شهیدان است👉
#مرد_میدان
#حاج_قاسم
#گلزار_شهدای_بین_المللی_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷
@ya_zahhra_313