باز هم مثنویِ عشق و جنون بِسمِالله
باز از جبهه و همسنگر و خون بِسمِالله
باز هم شعرِ ترِ قافلهی گریه و اشک
قِصّهی غُصّهی شرمندگی و روضهی مشک
باز هم آمدهایم از شهدا یاد کنیم
دو سه خط مرثیه را از جگر آزاد کنیم
باز یاد از شهدا ، ... باز دلم تنگ شده
باز هم مرثیه با اشک همآهنگ شده
...اگر این عزّت و آرامشِ امروز بهجا ست
بیگمان یکسره مرهونِ امام و شهدا ست
جنگ هر چند نکوهیده و نارَس باشد
بَزمِ رَزم است دفاعی که مقدَّس باشد
جبهه را تک تکِ دلها همه طالِب بودند
بچهها از همه ادیان و مذاهِب بودند
ما که جامانده و از غم مُتلاطِم هستیم
کوهِ دَردیم ، ولی سَخت مُقاوِم هستیم
دشمنت در همه جا گر چه تَهاجُم دارد
وطنم ! راهِ دفاع از تو تَداوُم دارد
روزِ ما عیدِ غدیر و شبِ ما عاشورا ست
به حسین بن علی مکتب ما عاشورا ست
در دلِ خویش هزار آینه ایمان داریم
عشقِ جمهوریِ اسلامیِ ایران داریم
پرچم ما عَلَمِ عزّت و بالندگی است
بیرقِ عدل و نمادِ شَرَف و زندگی است
خودکفا و غَنی از موشک و پهپاد شدیم
چهل و چند بهار است که آباد شدیم
دشمنان گر چه سلیمانیِ ما را کشتند
آن عزیزِ گُلِ کرمانیِ ما را کشتند
گر چه بابایی و خرّازیِ ما را کشتند
احمدی روشن و شیرازیِ ما را کشتند
چه جهانگیر شد آن مکتبِ عرفانیِشان
همه جا پر شده از چهرهی نورانیِشان
بنویسید که ما رهرو عشقیم هنوز
جانفدای غمِ بانوی دمشقیم هنوز
دلِ ششگوشهای و عشقِ حسینی داریم
هر چه خوبی... همه از نامِ خمینی داریم
پاک ، شفّاف ، زلال ، آینهای میمانیم
پایِ سیّد علیِ خامنهای میمانیم
از غم و غصه تهی ؛ از هیجان لبریزیم
عشق را پای امیرِ دلمان میریزیم
آخرالامر جهان مصطفوی خواهد شد
محوِ پیروزیِ ایرانِ قوی خواهد شد
میرسد منتقِمِ منتَظَر اِنشاءالله
مست و شاداب شود چشمِ تَر اِنشاءالله
به لَبَت از سُخَنِ عِشق بِنوشان شَهدی
مَست شو ، با نَفَسی تازه بگو : یا مَهدی
محمّدجوادطهرانینوبندگانی