☝️🌺 دو قطره بر برگ گُل و این حرفها؟!
( اصلاح دو گفته ی خطا درباره ی دو ولیِّ خدا ) 🌺
آنچه می دانم از آن یار، بگویم یا نه؟
و آنچه بِنهُت ز اغیار، بگویم یا نه؟
دارم اسرار بسی در دل و در جان، مَخفی
اندکی زآن همه بسیار، بگویم یا نه؟
سخنی را که در آن بار نگفتم با کَس
هست اجازت که در ین بار بگویم یا نه؟
وصف آن کس که در ین کوچه و این بازار است،
بر سرِ کوچه و بازار بگویم یا نه؟
💧حجه الاسلام پ. دو جمله از مرحوم بیدارفر نقل کرده است که چون منتشر شده، دو تعلیقه ی اصلاحی زیر بر آنها لازم می نماید:
🙊 ۱. از مرحوم بیدارفر نقل کرده که حجه الاسلام علی ( پسر آیه الله بهجت ) گفت: "آیه الله کشمیری از هر راهی خواست پدرم را پیش مرحوم جعفرآقا مجتهدی ببرد، پدر نرفت."
🙊 ۲. همچنین از مرحوم بیدارفر نقل کرده است که از یکی از اولیای خدا - رضوان الله علیه - پس از دیدارش با آیه الله کشمیری درباره ی ایشان پرسیدم و آن ولیِّ خدا گفت: "ذکر مانع ترقّی ایشان است."
🙈 جمله ی نخست، موهِم این معناست که مرحوم آیه الله بهجت، دست کم شیوه ی سلوک مردِبی نِهایت و سند حقیقت، جناب جعفرآقا مجتهدی - رضوان الله علیه - را قبول نداشتند و شاید مبتدیان و کسانی که حتی از دور هم دستی بر آتش ندارند، گمان کنند که بِالمَآل خودِ ایشان را ...!
✍ اما این گزارش ناقص و غلط انداز است؛ زیرا
💧اولاً: آیه الله بهجت گاهی در کمال پنهانکاری و احتیاط و اختفاء به دیدن جعفرآقا مجتهدی می رفتند و نمی خواستند کسی این مساله را بداند و می فرمودند: "حتی از این که کسی مرا روی این پُل [ آهنچی ] ببیند [ و پیش خود احتمال دهد که به دیدن ایشان می روم، ] ناراحت می شوم."
( از بنده عهد گرفته بودند این را جائی نقل نکنم اما اکنون پس از سالهای طولانی، مجبور به افشای آن شدم؛ خدا جبران کُناد! )
💧ثانیاً: آیه الله بهجت به مرحوم جعفرآقا معتقد بودند و پس از درگذشت مرحوم مجتهدی درباره شان فرمودند: 👈 "نفهمیدیم ایشان مَلَک بود یا انسان!" 👉
💧و علت شدت احتیاطشان در این که نمی خواستند کسی بوئی از این ارتباط ببرد، برای آگاهان کاملاً روشن است؛ همچنان که مرجع بزرگ، مرحوم آیه الله موسوی گلپایگانی هم در عطش دیدار آقامجتهدی می سوخت اما به علتهائی - کم و بیش مانند محذورهای آقابهجت - نمی خواست نزد ایشان برود تا این که دیگر بی تاب شد و به محض این که دل به دریا زد و خواست برود، جعفرآقا مجتهدی خود را به بیماری زدند و به بیمارستان ایشان رفتند و آیه الله گلپایگانی به بهانه ی سرکشی به بیمارستان خود، به آن جا رفته و سرانجام به آرزوی دیرین خود رسیدند و دیداری گفتنی و شنیدنی در آن جا رخ داد ...
🙈 جمله ی دوم نیز - که مرحوم بیدارفر تقریباً ۲۵ سال پیش، آن را با تفاوت کمی به این شکل: "ذکرش مانعش است"، برای بنده هم نقل کرد - این مُشکل و اِشکال را دارد که چون تنها از یکی درباره ی دیگری پرسیده شده، ناآگاهان با شنیدن آن گمان می کنند حرف همین است و تمام!
✍ در حالی که آن گوینده گرچه خود از اولیای خدا و دارای مقامات بالائی بود اما - برابر تصوراتِ ما - در آن حدی نبود که این جمله را درباره ی حضرت آیه الله کشمیری - رضوان الله علیه - بگوید!
💧همچنان که وقتی از آیه الله بهاءالدینی پرسیدند: "نظر فلان فقیه بزرگ، درباره ی شهید مدرس چه بود؟" فرمود: "باید پرسید نظر شهید مدرس درباره ی آن فقیه بزرگ چه بود؟ زیرا مرحوم مدرس علاوه بر دارا بودنِ آنچه آن فقیه داشت، اهل سیاست هم بود."
☘ بگذارید این را نیز این جا بیفزایم که از عارف خلوت نشین، مرحوم حاج علی اکبر معلم دامغانی پرسیدم: "آقاکشمیری چگونه اند؟" فرمودند: "با او رفیقم؛ مرتاض است؛ مستجابُ الدَّعوَه است و [ ... ]" و وصف بسیار ستودنی دیگری هم از ایشان کردند که "اگر گویم زبان سوزد."
و خود نیز همان وصفها را در وجود یکپارچه نور و کرامتِ آیه الله کشمیری دیدیم.
"که را رسد که کُنَد عیب دامنِ پاکت/
که همچو قطره که بر برگِ گُل چکد، پاکی"
💧البته توجه داریم که راه های آلُ الله گوناگون است و آنان نیز هر کدام با دلیلهائی جالب، راه خود را بهترین راه می دانند؛ عارف مجذوب: مرحوم د. نیز به اهل ذکر اِشکال می کرد و عارفان دیگر نیز به او اِشکال می کردند ...
💧وَ لِلکَلامِ تَتِمّات تَطُولُ وَ لاتَکادُ تَنتَهِی.