شعر 🔆شرح پریشانی درد خواهم، دوا نمی‏خواهم غصّه خواهم، نوا نمی‏خواهم عاشقم، عاشقم، مریض توام زین مرض، من شفا نمی‏خواهم من جفایت به جان خریدارم از تو ترک جفا، نمی‏خواهم از تو جانا، جفا وفا باشد پس دگر، من وفا نمی‏خواهم تو صفای منی و مروه ی من مروه را با صفا نمی‏خواهم صوفی از وصل دوست، بی‏خبر است صوفی بی صفا، نمی‏خواهم تو دعای منی، تو ذکر منی ذکر و فکر و دعا نمی‏خواهم هر طرف رو کنم، تویی قبله قبله، قبله نما نمی‏خواهم هر که را بنگری، فدایی تو است من فدایم، فدا نمی‏خواهم همه آفاق، روشن از رُخ تو است ظاهری، جای پا نمی‏خواهم