رسول اکرم " ص " طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران‌ گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند . در این بین یکی از مسلمانان که مرد فقیر ژنده‌پوشی بود از در رسید . طبق سنت اسلامی که هر فردی در هر مقامی هست ، همین که وارد مجلسی می‌شود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا می‌کند در نظر نگیرد. آن مرد به اطراف‌ متوجه شد، در نقطه‌ای جایی خالی یافت،رفت و آنجا نشست. از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت. مرد ثروتمند جامه‌های خود را جمع‌ کرد و خودش را به کناری کشید، ✨رسول اکرم که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و فرمود : " ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟! " مرد ثروتمند": نه یا رسول الله! ✨ " رسول الله" فرمود: ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟ " مرد ثروتمند": نه یا رسول الله ! ✨"رسول الله"فرمود: ترسیدی که جامه‌هایت کثیف و آلوده شود؟ " مردثروتمند": نه یا رسول الله ! ✨"رسول الله"فرمود: پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ " مردثروتمند": اعتراف می‌کنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم. اکنون به جبران‌ این خطا و به کفاره این گناه حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره‌اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم 🍀 " مرد فقیر ژنده پوش": ولی من حاضر نیستم بپذیرم " چرا ؟ " مرد فقیر ژنده پوش" چون می‌ترسم روزی مرا هم غرور بگیرد ، و بایک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد " 📚اصول کافی ، جلد 2 ، باب فضل فقراء المسلمین ، صفحه 260. @yadaavari