🕊سلام چندین سال پیش داستان انار و وزیر رو از مرحوم کافی گوش داده بودم یادم مونده بود هر جا موندم و گرفتار شدم و پناهی نداشتم فقط کافیه سه بار بگم 💔 چهارسال پیش باهمسرم میرفتیم خونه ی یکی از اقوام روستا ... گم شدیم و باموتور هم بودیم .افتادیم بین دوتا کوه هرچی میرفتیم نمیرسیدیم بنزین داشت تموم میشد تیرماه بود آب هم تموم کرده بودیم مرگ رو داشتیم با چشم خودمون میدیدیم😭کوه بودو بیابون و گرما ،اگه میمردیم جنازمونم نمیرسید😔شوهرم گفت اشهد رو بگیم دیگه بنزین ته کشیده😞مکان هم سنگلاخی بود دلم شکست سه دفه اقارو صدا زدم همونجوری ک کافی گفته بود.به خود امام زمان همین ک سومین مرتبه صداش زدم انگار کسی اون دوتا کوه رو پاک کرد انگار یکی مارو برداشت و گذاشت سر جاده هردوتا شوکه شدیم😳 شوهرم از شوک موتورو نگه داشت این طرفو اونطرف ماشین بود همینطور ک تو بهت بودیم یه ماشین ایستاد اب هم داشت بهمون داد..آخه کی میتونه بگه امام زمان وجود نداره...اونایی که اینو میگن هنوز از ته دل صداش زدن؟😭😭😭 ____ السلام علیک یا اباصالح