کانال رمان درسمت خدا
زیاد سینه میزد تا جایی که احساس میکردم بدنش توان اینهمه سینه زدن رو نداره . . . بهش گفتم : خودتو کمتر اذیت کن ! گفت: این سینه هیچوقت نمیسوزه ... وقتی پیکرش رو آوردن، همهجاش ترکش خورده بود به جز سینش..!
#
شهیدحمیدسیاهکالیمرادی