خونابه های لبتو می شورم با اشکام بابا
خاکسترای سرتو می گیرم با دستام بابا
خدا نگه داره عمه رو اگه نبود می مردم
سپر برای تنم می شد وقتی کتک می خوردم
باشه بذار چشام تو غربت بباره
باشه بذار بگن که بابا نداره
کجایی بابا شده نماز من شکسته
کجایی بابا شده قیام من نشسته
کجایی بابا
بیا ببین تیممم به روی خاک صورتت با دست بسته
ای بابا حکایتی شده مویم
ای بابا شکستگی ابرویم
ای بابا ببین کبوده بازویم
باشه
کوچه به کوچه روی نیزه ها رفتی خونه ی ما نیومدی
باشه
کنج تنور و طشت طلا رفتی خونه ی ما نیومدی
تو دست سردش می گیره عمه این دستامو
می بوسه با اشک چشماش هر شب این زخمامو
بارون چشم کبود من بهونه ی هر روزه
خدا می دونه که تا سحر آبله هام می سوزه
باشه بذار اشکامو دوری دراره
باشه بذار بگن که بابا نداره
کجایی بابا عزا گرفته دختر تو
می خونه روضه خودش برای خواهر تو
تو بازار شام
دیدم که میفروشن یه گوشوارم رو با انگشتر تو
ای بابا ببین دیگه زمین گیرم
ای بابا سه سالمه ولی پیرم
ای بابا شبیه زهرا می میرم
#روضه
#نوحه #حضرت_رقیه حاج سید مهدی
#میرداماد
#حاج_محمود_کریمی