مهربانی با همهی انسانها در سیرهی ائمه
استاد ازغدی: "یک شب بارانی کسی آمد درِ خانه سیدالشهداء(ع) را زد، آمدند دمِ در، دیدند یک بنده خدایی میگوید آقا ببخشید من بد وقتی هم آمدهام ولی گرفتارم و هرجا رفتم حل نشده، همه میدانند که شما حل میکنید. بدهکارم و اینقدر پول میخواهم. میخواهند مرا بگیرند و ببرند!
سیدالشهداء(ع) میفرمایند صبر کن. میروند در خانه و هرچه دارند جمع میکنند میآورند. جالب است این دفعه در را هم کامل باز نمیکنند که چشمشان در چشم او بیفتد و او تحقیر بشود. از لای در هرچه دارند به او میدهند. او هی میخواهد تشکر کند، سیدالشهداء(ع) میفرماید نه،بفرمایید بروید.
او میرود و خادم امام(ع) میآید میگوید آقا چرا این کار را کردید؟ هرچه در خانه هست میدهید، آن هم به کی؟ این جزو مخالفین شماست و همهجا علیه شما حرف میزند. شما این را نشناختید که این همه پول به او دادید؟ فرمودند چرا، من او را شناختم، ولی سؤالم این است اینکه از همه جا مانده و با این که مخالف من است چرا درِ خانه من آمده؟ چرا خودش را کوچک کرده و درِ خانه من آمده؟ آن هم نصف شب بارانی؟ حالا دقت کنید جمله بعدی امام حسین(ع). معنای این جمله که《درود بر همه، حتی اگر با ما نیست》. ایشان به خادمشان گفتند ببین مثل این باران باش.
این باران بر سر همه خوب و بد میبارد. خدا نمیگوید روی سر مؤمن بریز، روی سر کفار نریز. مثل باران باش. هر کس نیاز دارد به او کمک کن حتی اگر مسلمان نیست و حتی اگر من و تو را قبول ندارد. این یعنی این منطق را که آدم فقط باید به مؤمنین و آدمهای خوب کمک کرد، سیدالشهداء(ع) قبول ندارند.
میگویند باید به همه کمک کرد. وقتی گرفتار است و کمرش شکسته، او را کمک کنید. این منطق امام حسین(ع) است. اینست ولایت و محبّت. محبت به انسان و حیوان."