شهید: ابراهیم همت •-----~شهر~----- سرتا پاش خاکی بود؛ چشم هاش سرخ شده بود از سوز سرما، دوماه بود ندیده بودمش... بهش گفتم حداقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور؛ بعد نماز بخون! - سر سجاده ایستاد، آستین هاش رو پایین کشید و گفت: من با عجله اومدم که نماز اول وقتم از دست نره..! •-----~شهدا~-----• با شُهَدٰا حرف بزن...(: شهر شهدا @yadmane_shohada