14.62M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
او مادری‌ست که جوان‌ترین امید زندگی‌اش را در جنگ ۱۲ روزه تقدیم کرد، اما قامتش هنوز مثل کوه است. داغی بر دل دارد که زمین را می‌سوزاند، اما صبری بر چهره دارد که آسمان را شرمنده می‌کند. او مادرِ شهید سیدمصطفی میرغفاری است ... این مادر، هر روز با نبودنِ مصطفی نفس می‌کشد، اما هر پنجشنبه دلش را به مزار پسرش می‌برد؛ جایی که خاکش بوی غیرت می‌دهد و سنگش، آینه تصویر جوانیِ از دست‌رفته‌اش است. کنار مزار مصطفی آرام می‌نشیند، فاتحه می‌خواند، و با صدای لرزان اما پرغرور می‌گوید: «پسرم… من آمدم. تا بدانی هنوز هم مادر ایستاده است.» مادری که هم داغدار است، هم مربی ایمان، هم نگهبان نام پسرش. مادرِ مصطفی، نه فقط مادر یک شهید؛ بلکه نماد استقامت زنان این سرزمین است— زنی که با چشمان اشک‌آلود و قلبی پر از حماسه، هرپنجشنبه بیاد ایام کودکی آقا سید ،لالایی های مادرانه خود را زیر لب زمزمه میکند تا جگر گوشه اش راحت بخوابد طوری که فقط خودش میداند و آقا سید ... نویسنده:زهرا بدرلو @yadvare_shohada_meshkindasht