📚 معرفی کتاب شهدایی
🔻
#بی_قرار
✂️مهدی آمده بود، اما بدون حامد. سمیه چشمش که به مهدی افتاد داغش تازه شد. گفت: «آقامهدی، شما باهم رفتید، پس چرا حالا تنها برگشتید؟!» این را گفت و دیگر ساکت شد. گریه امانش نمیداد. غیر از غم و اندوه و گریه، شرمندگی هم به چهرهٔ مهدی اضافه شد. او حرفی برای گفتن نداشت. سمیه، زبان گرفته بود و دردهای دلش را با گریه یکییکی میگفت؛ آنقدر که دیگر صدایش در نمیآمد. بعد هم همگی ساکت شدند و نشستند گوشهای.
🔻بعد از یکیدو ساعت که مهدی کمکم شروع کرد به حرف زدن، سمیه پرسید:
«دردکشید؟!» مهدی گفت: «نه. به محض اینکه رسیدیم بالای سرش شهید شده بود.»
🔹
#بی_قرار
🔹
#شهید_حامد_کوچک_زاده
🔹
#نشر۲۷بعثت
~~~
مرکز اطلاع رسانی کنگره سرداران و
چهار هزار شهید سرافراز
دارالشهدای تهران منطقه 17
در پیام رسان ایتا|بله|سروش|تلگرام :
@kongerye_4000shahide_m17