|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
علی‌جانم🖤
مگر در سفره‌ام قوتی نبود بابایِ سطانم؟! چرا افطار امشب مختصر نان و نمک خوردی؟! تو که جان و دل و قلب و قرارِ لیله‌القدری کلام‌الله ناطق! از خوارج‌ها کلک خوردی چرا با موجِ اشک‌ات خونِ دل جاری شده بابا؟! مگر با جسمِ عریان زیر ِ دست و پا کتک خوردی؟! چرا خونابه می‌ریزد سرت در کوچه‌های شهر دم آخر به یادِ فاطمه‌(س) آب از فدک خوردی؟! همه دیدند حیدر، قامتِ دین، روی خاک افتاد از این شق‌القمر، بی‌چشم و رو! آیا به شک خوردی؟! بنازم قلب بابا را که بخشیده تو را قاتل لعین ملجم نامرد! از این سفره نمک خوردی