|مـَهـدیِ‌فـاطـِمـِه|
-
امام رضا جان ! میخواهم به یاد بچگی و دویدن کف صحن حرم ، بیایم و چادر گل گُلی‌ام را بپوشم و دلم را به پنجره فولادتان گره بزنم . مگر می‌شود تولد را از دور تبریک گفت؟ لایق بودیم الان باید در صحن حرم ، بساط ِ دعایمان پهن می‌بود و برای دیگری به نیابت زیارت می‌کردیم . . از خاکِ زیر فرش‌های حرمتان تبرک می‌گرفتیم و سر و صورتمان را به آن آغشته می‌کردیم . از بازار رضا عطر حرم می‌خریدیم و پیاده روهای شهرمان را از رایحۀ دل‌نوازش پر می‌کردیم . نشد که حرم کنارتان باشم و برایتان دردو دل کنم ؛ شما با جان و دل گوش بدهید و . . دوریم از شما ولی . . * تولدتان مبارک آقای مهربانی ها: )