۵۶ (امام موسی ابن جعفر ع) زندانی غریب ما،افتاده در کنج قفس از رنج و درد و غصه ها،افتاده او ز نفس روزه دار حریم عشق،خون گردیده جگرش در لحظه های آخرش،افتاده یاد پسرش افتاده دگر ز نفس با گریه به کنج قفس ذکر لبش خداست خون گشته دلش ز ستم از زهر ستم شده خم ذکر لبش خداست هر روزه روزه بوده و،ظلم سندی فزون شده از این همه ستم دل،موسی بن جعفر خون شده از ظلم و کینه ی عدو،قلب خونش شکسته است در انتظار دیدن،روی رضا نشسته است گوید که رضا پسرم سوزد دل و منتظرم بابا بیا بیا خون گشته دگر جگرم یک لحظه بیا به برم بابا بیا بیا پیکر پاک او سه روز،مانده بر روی زمین قلب شیعه چنان رضا،از داغش گشته غمین آخر پیکر پاک او،تشییع جنازه شده اما تشییع جد او،با نعل تازه شده رفته روی نی سر او خون شد دل خواهر او ای وای از این ستم صد پاره بگشته تنش خون بدنش کفنش ای وای از این ستم @yaghubianreza