🏴 شهادت نهر جاری ، امام علم دین امام جعفرصادق علیه السّلام💔 فدای غربتت ،چون مادری که... شکست از هجمهء پشتِ دری که... خدا شکرش ندیدی منظری که... حرم شد بی عمو، آب‌آوری که... کشیدند از رخ زن معجری که... ندیدی گریه های دختری که... سر بابا گرفته در بری که... عزا دارد برای اصغری که... بریده هق هقش از حنجری که... به روی نیزه، با ناباوری که ؟!... سرِ عباس بودُ و اکبری که... خداشکرش ندیدی خواهری که... به بزم شرب خمرُ و آن شری که... زند بر آن لبِ از خونْ تری که... به بیتت شیعه را می آوری که... بخوانی روضه های محشری که... بخوانی از سر و از خنجری که... رسیده دشمنت با آذری که... زند آتش به بیت رهبری که... تویی ُو، خانه ی شعله وری که... هجوم آورده سمتت یک جَری که... ببندد دستُ و بال دلبری که... بسی شاگرد دارد ،محضری که... ندارد قدرِ کافی یاوری که... کبوتر می زند بال و پری که... بخواند : ای امام جعفری که... نداری صحن و زائر بر سری که... غریبی مثل آن پیغمبری که... تو صاحبْ‌علمُ و صادقْ_منبری که... در اعجاز سخن چون حیدری که... شکسته قلعه ها وُ خیبری که... شکستی با احادیثت، دری که... یهودی ساخت با فتنه گری که... کُـنـَد سد راهِ قوم برتری که... امامِ آن تویی، از کوثری که... علی ساقیست، تو آن ساغری که... به علمُ و شیعیانت سروری که... تو نور و خور و ماه و اختری که... دل ما را خودت می پروری که... تو ما را کربلا هم می بری که... مرا آخر خودِ تو می خری که... رئیس الشّیعه ای ، شیخ الأئمّه...