چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خون‌ریز نمی‌دانستم در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوه پرهیز نمی‌دانستم گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم بغض را خنده مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم عشق اگر پنجره‌ای باز نمی‌کرد به دوست مرگ را این‌همه ناچیز نمی‌دانستم... سجادسامانی✨ ‌🌱‌⃟🌸๛ •┈┈•❀🌸❀•┈┈•