‍ 🍀 سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدرمهربانم، سلام ...    وقتی که حضرت آدم  از بهشت بیرون شد از کاری که کرده بود و از فراق حوا و بهشت، آنقدر گریه کرد، که روی صورتش دو شیار مثل جوی درست شد و اشک چشمش از آن جاری می شد که پرنده ها از آن می آشامیدند. و تا چهل سال این گریه ادامه داشت، و از کرده خود پشیمان و تائب بود. و توبه کرد. خداوند متعال توبه او را پذیرفت و حضرت جبرئیل  را فرستاد که کلماتی به حضرت آدم بیاموزد و آن کلمات همان بود که قبلا در عرش دیده بود. حضرت جبرئیل به او فرمود: بگو: یا حمید بحق محمد، یا عالی بحق علی، یافاطر بحق فاطمه، یامحسن بحق الحسن و (یاذ الاحسان بحق ) الحسین منک الاحسان. وقتی حضرت آدم به اسم امام حسین (سلام الله علیه) رسید، اشکش جاری شد و قلبش به درد آمد. فرمود: ای برادر جبرئیل چرا در ذکر پنجمین اسم که حسین است قلبم شکست و اشکم جاری شد؟ حضرت جبرئیل فرمود: ای آدم به این فرزندت مصبتی وارد می شود که تمام دردها و غمها و مصیبتها پیش این ناچیز است؟ حضرت آدم فرمود: ای برادر آن مصیبت چیست؟ حضرت جبرئیل  واقعه کربلا را برای او می گوید، و میفرماید: او را تشنه و غریب و بیکس و تنها و بی یار و یاور شهید می کنند، ای آدم؛ اگر او را در حالی که می فرمود: واعطشاه، واقلة ناصراه می دیدی. .. بطوری که تشنگی میان او و آسمان مثل دود حایل شده بود.... هیچکس جواب او را نمی دهد. مگر با شمشیر و... او را مانند گوسفند از پشت سر ذبح می کنند و مال و کاروانش را بتاراج و غارت می برند... سر او و یارانش را شهر به شهر می گردانند... حضرت آدم (ع ) تا این واقعه را شیند مثل مادری که جوانش را از دست داده بلند بلند گریه کرد.                   💢اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ      مُنتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...