#چهارپاره
#شب_سوم
#حضرت_رقیه_سلاماللهعلیها
خبری نمیگیری نیستی بابا
نکنه که دخترت رو نمیخوای
حواسم نبود ببخشید بابایی
که تو از رو نیزه ها داری میای
تو گرفتاری خودت یادم نبود
تو سرت خیلی شلوغه بابایی
میدونم هرچی میگن پشت سرت
همه حرفاشون دروغه بابایی
حالا که اومدی از سفر بشین
پای درد دل دختر کوچولوت
قبل از اون بزار که بوسش بکنم
جای نیزه رو که مونده توو گلوت
بزارش به پای دلتنگی اگه
لحن صحبتام پر از دلخوریه
خستگی راه توونم و گرفت
خستگی که میدونی چه طوریه
چند شبه یه دل سیر نخوابیدم
چند شبه خوابای خوب نمی بینم
اگه دیر شناختمت من و ببخش
چند روزه که خیلی خوب نمی بینم
عمه هی می گفت که خیلی زود میای
منم از خوشحالی خوابم نگرفت
چند شبه منتظرم بیای ولی
اینقده نیومدی خوابم گرفت
جاهایی خوبی نبردن ماها رو
یا خرابه بود یا که بزم شراب
یا توی شلوغی بود یا جایی که
من و خارجی می کردنم خطاب
هر کی از راه می رسید من و می زد
نرسید به هیشکی زور دخترت
ما رو بردن سر بازار بابایی
خیلی بر خورد به غرور دخترت
خلاصه که خیلی بد گذشت بهم
خلاصه که خیلی اذیت شدیم
چیزی جز سیلی جوابمون نبود
هر دفه اسم تو رو صدا زدیم
بابا جون یه لطفی کن به دخترت
این دفه هرجا می ری منم ببر
این سفر که اومدیم خوش نگذشت
اونجا چی میگذره خوش بهت پدر
همه ی درد دلم یه کلمه ست
نمیخوام حوصلتو سر بیارم
اجازه نداد که حتی بابایی
از گوشام گوشواره رو در بیارم
#علی_کاوند
📝گروه ادبی یاقوت سرخ
@yaqoote_sorkh