📚بہ‌وقت‌ڪتاب: 🥀 ✍🏻نویسند:سیدمهدۍشجاعے پاࢪت ۳۸ حسین تالش مى کند که از جایگاه تو و خیمه ها فاصله بگیرد و جنگ را به میانه میدان بکشاند. اما کدام جنگ ؟ جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و مضروب خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد. اگر در جبین نسلهاى آینده کسى ، نور رستگارى مى بیند، از او در مى گذرد اگر چه از همو ضربه مى خورد اما به کشتنش راضى نمى شود. جنگى چنین فقط از دست و دل کسى چون حسین برمى آید. کسى به موعظه کسانى برخیزد که او را محاصره کرده اند و هر کدام براى کشتنش از دیگرى سبقت مى گیرند. کسى دلش براى کسانى بسوزد که با سنگ و تیر و نیزه و شمشیر و کمان ، کمین کرده اند تا ضربات بیشترى بر او وارد آورند و زودتر کارش را بسازند. واى ... مشت بر پیشانى مکوب زینب ! اگر چه این سنگ که از مقابل مى آید، مقصدش پیشانى حسین است . فقط کاش حسین ، پیراهن را به ستردن پیشانى ، باال نیاورد و سینه اش طمع تیر دشمن را برنیانگیزد. پرتو یازدهم رویت را مخراش ! مویت را پریشان مکن زینب ! مبادا که لب به نفرین بگشایى و زمین و زمان را به هم بریزى و کائنات را کن فیکون کنى ! ظهور ابر سیاه در آسمان صاف ، آتش گرفتن گونه هاى خورشید، برپا شدن طوفانى عظیم به رنگ سرخ ، آنسان که چشم از دیدن چشم به عجز بیاید، برانگیخته شدن غبار سیاه و فروباریدن خون ، این تکانهاى بى وقفه زمین ، این لرزش شانه هاى آسمان ، همه از سر این کالمى است که تو اراده کردى و بر زبان نیاوردى : ))کاش آسمان به زمین بیاید و کاش کوهها تکه تکه شوند و بر دامن بیابانها فرو بریزند، کاش ... اگر این ))کاش (( که بر دل تو مى گذرد، بر زبان تو جارى شود، شیرازه جهان از هم مى گسلد و ستونهاى آسمان فرو مى ریزد. اگر تو بخواهى ، خدا طومار زمین و آسمان را به هم مى پیچد، اگر تو بگویى ، زمین تمام اهلش را در خویش مى بلعد، اگر تو نفرین کنى ، خورشید جهان را شعله ور مى کند و کوهها را در آتش خویش مى گدازد. اما مکن ، مگو، مخواه زینب ! چون مرغ رگ بریده دور خودت بچرخ ، چون ماهى به خاك افتاده در تب و تاب بسوز، اما لب به نفرین باز مکن . اتمام حجت کن ! فریاد بزن ، بگو که : ))و یحکم ! اما فیکم مسلم !(( واى بر شما! آیا در میان شما یک مسلمان نیست . اما به آتش نفرینت دچارشان مکن . گرز فریادت را بر سر عمر سعد بکوب که : ))ننگ بر تو! پسر پیامبر را مى کشند و تو نگاه مى کنى ؟!(( بگذار او گریه کند و روى از تو برگرداند و کالم تو را نشنیده بگیرد. بگذار شمر بر سر یاران خود نعره بزند: ))مادرانتان به عزایتان بنشیند! براى کشتن این مرد معطل چه هستید؟!(( ادامه دارد... 🕯🍂' الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃'