توتالیتاریسم «شبهعلم»
✍ دکتر حبیب الله بابایی
اخیرا وزیر محترم علوم در جلسه معارفه، ضمن تأکید بر شعار وفاق ملی و ضرورت گفتگو بین انظار مختلف، ناخواسته به طرح یک طبقهبندی دوگانۀ «علم» و «شبه علم» پرداخته و در یک رویکرد «تنبیهی» طیفی از دانشها و دانشمندان را اساسا از جرگۀ علم خارج نموده است. وقتی این جملات جناب وزیر را در بارۀ «شبه علم» خواندم به یاد جملۀ رمون گراسفوگل افتادم آنجا که شکلگیری «خشونت معرفتی» در نهادهای آموزشی مدرن را مطرح نموده و میگوید: «خشونت معرفتی در این محافل دائما دانشهای بومی را سرکوب میکند، و «جبر معرفتیِ اروپامحوری» دانش های غیراروپایی نظیر دانشهای سیاهان و نیز دانشهای بومی مناطق غیراوپایی را خرافه میپندارد و آن را از اساس انکار میکند.»
شاید وزیر محترم علوم مدتهاست فضای حوزههای علمیه را در قم و مشهد و اصفهان از نزدیک ندیده باشند. واقعیت این است که مدتهای مدیدی است که جریان روشنفکری حوزوی در فهم علم جدید و مدرنیتۀ غرب، اعتماد خود را به روشنفکران سکولار و مترجمان ایدئولوژیک از دست داده، و دیگر برای علمی بودناش معطل اجازۀ آنها نمیماند. امروزه سطح پژوهشهای آکادمیک در حوزه در عرصههای علوم انسانی بسیار جلوتر از دانشگاههای علوم انسانی در ایران و بلکه دانشگاههای متعدد در کشورهای اسلامی است. امروزه در مراکزی همچون دانشگاه ادیان مذاهب، دانشگاه مفید، موسسه امام خمینی ره، دانشگاه باقرالعلوم و نیز پژوهشگاههای مختلف حوزوی متون انگلیسی، آلمانی و گاه فرانسوی به خوبی خوانده میشود. مطمئن هستم که این مقدار از سطح آشنایی به زبان در برخی از دانشگاهها حتی دانشگاه تهران وجود ندارد. بخش منابع لاتین در کتابخانه موسسه امام خمینی و دانشگاه ادیان مذاهب از جمله کتابخانههای فاخر در ایران به حساب میآید. بسیاری از فضلای حوزه در مجلات معتبر دنیا به زبان اصلی مینویسند و درعین حال برای گوشهای شنوایی که بحمدالله در دنیای غرب فراوان وجود دارد، به آنچه که «علم واقعی» خوانده می شود، نقدهای روششناختی مهمی مطرح میکنند.
وزیر محترم علوم اگر میخواستند تعریضی به علما داشته باشند، شاید بهتر بود از کرونا شروع نمیکردند. مثال کرونا مثال خوبی برای اثباتِ واقعی بودن علوم جدید و شبهعلم بودن علوم سنتی نیست. در باره کرونا هنوز آنچه در پستوی وزارتخانهها و بیمارستانها مانده، هنوز برملا نشده است. همه میدانیم که دست کم در مورد کرونا، فناوریهای مدرن به تعبیر نوربرت الیاس، مرگ نزدیکان و عزیزان ما (که هنوز در سوگشان میسوزیم) را آسانتر و البته غیرانسانیتر ساخت (مرگی بهداشتی ولی غیراخلاقی). در همان ایامی که دوستداران علم اصیل در وزارت بهداشت ایران، آموزههای سنتی را توهم و خرافه قلمداد میکردند و حتی اجازه استفاده از عسل را در بیمارستانهای ما نمیدادند، چینیها به اذعان ناظران در یک «رقابت ستودنی و تمدنی با آمریکاییها» با استفاده از طب چینی و غذاهای مکمل سنتی، دورههای درمانی در بیمارستان ووهان را از 10 روز به 6 روز تقلیل میدادند و از بسیاری از مرگهای بیرویه جلوگیری میکردند.
البته میدانم که نباید در برابر مقدورات علم جدید، مقاومت کرد و از همان مقدار از پیشرفتهای غیرقابل انکار هم صرف نظر کرد، لیکن نباید کسی که قرار است مدیریت علم (البته نه مرجعیّت علمی) را در میانۀ انبوهی از دانشمندان و متفکران در حوزه و دانشگاه به دست بگیرد، از علم مدرن و نیز از فلسفۀ علم، چوب و چماقی برای حاشیه راندن دیگر علوم و دیگر عالمان درست کند، در حالی که در همان فلسفه علم در الگوهای تفسیری و همینطور پارادایم انتقادی مرزهای میان علم و فرهنگ و نیز مرزهای بین علم و ایدئولوژی درهم ریخته شده و پایههای طبقهبندیهای پوزیتویستی را بر هم زده است. ادامه 👇👇
@yarankharazi14