#داستان_آموزنده
🔆بركت حضرت رضا(علیه السلام )
دعبل خزاعى شاعر متعهد و آگاه ، وقتى قصيده شورانگيز خود را در حضور امام رضا(علیه السلام ) خواند، و سپس تقاضاى لباسى از آنحضرت (براى تبرك ) نمود، امام رضا(علیه السلام ) يكى از لباسهاى خود را به او داد.
وقتى دعبل از خراسان به وطن (شوش ) برگشت ، كنيزى داشت كه بسيار به او علاقمند، ديد زخم جانكاهى در چشمهاى او پديد آمده پزشكان آن زمان آمدند و پس از معاينه چنين نظر دادند: در مورد چشم راست او، ما قادر به معالجه نيستيم و راهى براى بهبود آن نمى يابيم ، اما در مورد چشم چپ او، به درمان ومعالجه مى پردازيم اميدواريم كه سلامتى خود را بازيابد.
دعبل ، از اين پيش آمد، سخت ناراحت وغمگين شد به طورى كه بسيار گريه كرد، سپس به ياد باقى مانده لباس حضرت رضا(علیه السلام ) افتاد كه در دستش بود (و قسمت ديگر را مردم قم از او گرفته بودند).
آن لباس را به چشم كنيز كشيد، و چشم او را با قسمتى از آن باقى مانده لباس در اول شب بست . وقتى كه صبح شد، و دستمال را باز كرد، ديد چشمش خوب شده به طورى كه به بركت حضرت رضا(علیه السلام ) بهتر از قبل از بيمارى گشته است
📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى
✾📚
@Dastan 📚✾