نور ایمان:
🌹خاطره من از کلاس انشا....
دیروز درکلاس انشا به یک موردشگفت آور برخوردکردم راستش من درانشا نویسی چندان قوی نیستم اما انشایی که دیروز با علاقه نوشتم متوجه موضوعی شدم
که هرکسی می تواندبا برخورداری از اراده وتمرکز به استعدادهای درونش پی ببرد...
انشای زنجیره ای برای تقویت حافظه...
معلم به ماگفت بچه ها با کلماتی که پای تخته می نویسم یک انشای طنزآمیز زنجیره ای بنویسید کلمات نسبت به هم بی ربطند اما هنر شما این است که کلمات را بهم ربط داده وداستانی بسازید
قبل از نوشتن باید نکاتی که درس میدهم رعایت کنید:
۱_ اغراق آمیزباشد
۲_رنگ آمیزی آن غیر طبیعی باشد مثل پلنگ صورتی_
۳_ریتم دار باشدمانندمرحله به مرحله حروف الفبا
۴-خودتون راداخل آن نقش ببینیدیعنی احساستان رادر آن دخیل کنید...
۵-خنده دار باشد
۶-ازعناصر حافظه حسی درآن باشدمانند بویایی...
۷-هر کلمه بیش از یک باربیشتر تکرار نشود
عینک
غلتک گازوئیلی
فواره
قایق چوبی
کدوتنبل
گلاب
لوله
مربای پوست پرتقال
نامه
وزغ
هندوانه ویوز پلنگ ایرانی
.
مشغول خواندن داستانی درباره آرزوهای جادویی بودم که یکهو چشمم به عینک بابام افتاد آن را بر چشمم زدم به خود گفتم شاید این یکی دنیای منو تغییر دهد. به طرف خیابان راه افتادم... به اولین تابلویی که رسیدم در شگفت شدم !مطب یه چشم پزشکی بود که روی تابلو نوشته بود(لیزر با غلتک گازوئیلی)... کنجکاو شدم..به داخل مطب رفتم صحنه عجیبی بود..! فواره ای دروسط مطب عینک های بیماران راکارواش می کرد.وبه درون یک قایق چوبی که شبیه کدوتنبل بودمی انداخت
مشامم از بوی عطر گل وگلاب پرشده بودچشمم افتاد به منشی دکتر دیدم با لوله ی خودکارش مربای پوست پرتقال رابهم میزند وبه عنوان دارو به بیماران می دهد. درهمین وقت صدای زنگ مطب به صدا درآمد همه صورت ها به طرف در خیره شد ناگهان مشاهده کردم وزغ نامه رسان همراه دوستش هندوانه باربر بسته های لنزچشمی را درحالیکه روی سرشان حمل می کردندبه طرف منشی میرفتند آنهارا روی میز گذاشتند آقای دکتر از اتاقش بیرون آمدولنزاولین بیمار راتحویل گرفت ومنشی اسم بیمار روصدا زد
بعد از چند دقیقه یوز پلنگ ایرانی با چشمانی آبی و درخشان ازاتاق دکتر بیرون آمدمن که از دیدن چشمان زیبایش مبهوت مانده بودم باعجله بلند شدم وفریاد کنان به طرف منشی دویدم وگفتم یک نوبت هم به من بدهید....
این نمونه انشاها برای تقویت حافظه درکلاس کار می شود...
✅شما هم درکلاس بااین واژه ها کارکنید
ذرت مکزیکی،روباه،زنبوروحشی،ژله انار،شیپور،صابون،ضبط صوت،طوطی،ظرف پلاستیکی،به ترتیب داستان کوتاه طنز بنویسید
ذرت مکزیکی بالباس زرد زیبایش وباقیافه ای متکبرانه باروباه احوال پرسی میکرد که زنبور وحشی ازروی حسادت نیشش زد وافتاد توژله انار......بقیه اش راادامه دهید.
┄┅┅✶🍃🌻🍃✶┅┅┄
🌸🍃
کانال روش تدریس ما👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2282356995C04c4695ed3