✡️ نقد فیلم Lamb (برّه) 🎬 داستان فیلم 1️⃣ زوجی با نام‌های اینگوار و ماریا که پیشهٔ آن‌ها زراعت و دامپروری است، در منطقه‌ای دورافتاده در کوهستان‌های ایسلند زندگی می‌کنند. این‌دو تجربهٔ تلخ مرگ دختربچهٔ خود با نام «آدا» را دارند. 2️⃣ روزی اتفاقی عجیب می‌افتد و یکی از میش‌های این زوج، برّه‌ای بسیار عجیب به‌دنیا می‌آورد. برّه‌ای با سر گوسفند و پیکره‌ای شبیه انسان که آشکارا یک «هیبرید» است. 3️⃣ مِهر این موجود عجیب‌الخلقه بر دل ماریا و سپس اینگوار می‌نشیند و آن‌ها دقیقاً شبیه به یک طفل انسانی او را بزرگ می‌کنند. همزمان میش مادر مرتب پشت پنجرهٔ اتاقی که این موجود در آن است، می‌ایستد و او را صدا می‌زند. 4️⃣ در یکی از شب‌ها، ماریا از صدای میش مادر به ستوه می‌آید و با تفنگ آن را می‌کشد و در جایی در همان نزدیکی دفن می‌کند. 5️⃣ موجود عجیب‌الخلقه بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و سر گوسفندی و پیکرهٔ کاملاً انسانی با یک دست شبیه انسان و یک دست سم‌دار پیدا می‌کند که بسیار خوف‌آور و شوم است. این زوج نام دختر از دست رفتهٔ خود را بر او می‌گذارند. 6️⃣ در این میان، حضور «پتر»، برادر اینگوار در آن خانه، قرار است نماد «عقل سلیم» جامعه باشد. او ابتدا مرتب یادآور می‌شود که این موجود، کودک انسان نیست، بلکه یک «حیوان» است، ولی با برخورد شدید برادر و همسر برادرش مواجه می‌شود. 7️⃣ پتر حتی نیمه‌شبی «موجود» را از اتاق آن زوج برمی‌دارد و با تفنگ به علفزار می‌برد تا خلاصش کند، اما «مِهر» موجود بر دل او نیز می‌نشیند و از قضا رابطهٔ عاطفی بسیار نزدیکی با «آدا» پیدا می‌کند! ✍️ نویسنده: سهیل صفاری ✅ اندیشکده مطالعات