به خاطر دارم روز اول عید نوروز بود که برادرم غلامحسین هزار تومان عیدی جمع کرده بود من و خواهرم هر کدام برای خودمان قرار بود چیزی بخریم برای همین به غلامحسین گفتیم تو با عیدیت چه می خواهی بگیری گفت من هیچ چیز برای خودم نمی خواهم بگیرم این پول را می خواهم به یک مستضعف بدهم که برای بچه های خود کفش و لباس نو بخرد و از بچه هایش خجالت نکشد این حرف برادرم چنان من را در خود لرزاند که من هم پول های خود را به او دادم تا به مستضعفین کمک کند.
شهید غلامحسین تیمورزادهحصاری
منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان