✅ باغبانی یا نجاری؟! اگر بتونید پنجاه صفحه اول کتاب «باغبان و نجار» نوشته آلیسون گوپنیک رو بخونید لطف خیلی بزرگی به خودتون کردید. این چند گزاره رو بخونیم؛ 👈 در دنیای کار، تخصص به موفقیت ختم می‌شود. وعده‌ی هم این است که یک سری روش‌ها و تخصص‌های مشخصی وجود دارند که والدین با کسب آن‌ها می‌توانند فرزندشان را سر و سامان دهند. 👈 مراقبت از بچه‌ها مانند نگهداری از یک باغ است، و والد بودن مانند بودن است. ... اما [متأسفانه] در الگوهای تربیتی [رایج] والد بودن مانند بودن است. 👈 [وقتی نجار هستید] وظیفه‌ی شما این است که آن ماده‌ی اولیه را به شکل محصول نهایی در آورید که در آغاز کار در ذهن‌تان بوده است. 👈 بی‌نظمی و از این شاخه به آن شاخه پریدن دشمنان کار یک نجار هستند، دقت و کنترل دوستان اساسی او هستند. دو بار اندازه بگیر، یک بار بِبُر. 👈 وظیفه‌ی ما به عنوان والدین ساختن یک نیست، بلکه وظیفه‌ی ما این است که مکانی سرشار از عشق، امنیت و ثبات فراهم کنیم، به طوری که هر بچه‌ای یا شخصیت غیر قابل پیش‌بینی بتواند در آن محیط شکوفا شود. 👈 ما نمی‌توانیم بچه‌ها را مجبور به یاد گرفتن کنیم ولی می‌توانیم به آن‌ها اجازه بدهیم که یاد بگیرند. [ایجاد محیط امن برای کشف و تجربه] 👈 برای والدین ... تلاش برای تبدیل کردن فرزندان به افرادی مهم و با ارزش، منشأ اصلی نگرانی و احساس گناهِ توأم با یأس است و برای بچه‌هایشان، تربیت به معنای ابری از انتظارات بی‌پایان است که همیشه روی سرشان سنگینی می‌کند. 👈 کودکی زمان کاویدن است ... روی این جملات فکر کنیم ... اکثر ما در پس ذهن‌مون یک نجار هستیم و می‌خوایم به بچه‌هامون فرم بدیم ... درست و غلطش هم خیلی مهم نیست!!! و در این فضا هر کسی به ما فرم می‌فروشه، ما دوستش داریم زیاده عرضی نیست ... 💯 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄