🔥 و ✍فرزند شیخ می گوید: "پدرم با چیزهایی می دید که دیگران نمی دیدند.. یکی از دوستان پدرم می گفت: یک روز با جناب شیخ به جایی می رفتیم. یکدفعه من دیدم جناب شیخ با و حیرت به که موی بلند و داشت میکند! از ذهنم گذشت که ایشان به ما می گوید را از نامحرم برگردانید و خودش اینطور نگاه میکند! فهمید و گفت: توهم میخواے ببینی من چی میبینم؟ ببین! من نگاه کردم دیدم همینطور از بدن آن زن مثل گداخته، و به زمین می ریزد و آتش او به کسانی که به دنبال اوست میکند... جناب شیخ گفت: این زن راه میرود و یقه مرا گرفته اوراه میرود و مردم را همین طور با خودش به آتش می بَرَد.” 📚 کتاب بوستان حجاب ص ۱۰۹ 🆔@yavaran_e_mahdy