✋پرورش احساس
✅
داستان موسی علیه السلام و همنشین او در بهشت
🔸حضرت موسی علیه السلام هنگام مناجات با خدا، از خداوند درخواست کرد که همنشین وی را در بهشت معرفی کند تا او را بشناسد. خطاب آمد: ای موسی! در فلان ناحیه، کوچۀ فلان و فلان مغازه برو، کسی که در آنجا مشغول کار است، او رفیق تو در بهشت خواهد بود.
🔸حضرت موسی؟ع؟ سراغ او رفت. دید جوانی است قصاب. از دور مراقب بود تا ببیند او چه عمل شایستهای دارد؛ اما چیز فوقالعادهای از او مشاهده نکرد. شبهنگام که جوان محل کار را ترک میکرد، موسی بدون آنکه خود را معرفی کند، نزد جوان آمد و از او خواست تا شب را مهمانش باشد. حضرت موسی علیه السلام میخواست بدین طریق رمز و راز کار او را دریابد و ببیند آن جوان چه عبادتهایی در خلوتگاه انجام میدهد که به درجه همنشینی با پیامبر خدا رسیده است.
🔸جوان همین که وارد منزل شد، قبل از هر چیز غذایی آماده کرد. آنگاه سراغ پیرزنی ازکارافتاده رفت که دست و پایش فلج شده، قدرت حرکت و جابهجا شدن را نداشت. با صبر و حوصله غذا را لقمهلقمه به دهانش میگذاشت. او را شستوشو داد و لباسش را عوض کرد و سر جایش گذاشت. موسی هنگام خداحافظی، خود را معرفی کرد و پرسید: این زن کیست؟ وقتی به او غذا دادی، نگاهی به آسمان انداخت و کلماتی بر زبان جاری کرد؛ آن کلمات چه بود؟
🔸جوان گفت: این زن، مادرم است. هر بار که به او غذا میدهم و او را سیر میکنم، دربارۀ من دعا میکند و میگوید: خدایا، او را همنشین موسیبنعمران در بهشت برین قرار بده.
موسی به جوان مژده داد که دعای مادر دربارۀ تو مستجاب گردیده است.
✍️تعجب نکنید! این منطق توحید است. در نگاه توحیدی، یک بازاری که اهل عمل صالح باشد، میتواند همنشین پیامبری در بهشت برین باشد. فقط سعی و تلاش انسانها در راه خدا ملاک رسیدن به جایگاههای ویژه است.
🆔 لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/505479184C4108af7ddd